شماره ۱۷۶۲ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد
صفحه را ببند
ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود

امین فرج‌پور| گردش تقویم و گذر ایام، همه‌ساله ما را در میانه‌های مرداد، یعنی درست در روز هفدهم ماه میانی تابستان،  به جایی می‌رساند که به‌ یاد آوریم هنوز زنده‌ایم. که هنوز هستیم. که هنوز حداقل در تقویم روزی داریم. روزی که به نام خودمان است، خود خود خودمان. با این‌که روزگاری نداریم، یا که روزگاری برامان نمانده است و این غم‌انگیز است. امسال هم چرخه همه‌ساله تکرار شده و رسیده‌ایم به روز خبرنگار. خاصیت هر چرخه‌ای تکرار است و ما هم همه‌ساله در میانه تابستان این تکرار را زندگی می‌کنیم. تکرار که نه. ما روزنامه‌نگاران تجسم عینی «هر‌سال دریغ از پارسال» هستیم. یا معنای این شعر فروغ که «تو هیچ‌گاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی». امسال روز خبرنگار را در شرایطی جشن می‌گیریم که گفته می‌شود درحال حاضر 348 خبرنگار زندانی در دنیا وجود دارد. 348 قلم شکسته و دهان بسته. گزارشگران بدون مرز همچنین گفته‌اند که در یک‌سال اخیر 60 خبرنگار نیز به گروگان گرفته شده‌اند.
گردش تقویم در شرایطی ما را به روز خبرنگار رسانده که گفته شده از ابتدای ‌سال 2018 تاکنون 124 خبرنگار که 80 نفر متعلق به ‌سال 2018 بوده و بقیه مربوط به هشت ماه اول امسال،  کشته شده‌اند و سه نفر هم نام‌شان به‌عنوان ناپدیدشده آمده است.
در حالی روز خبرنگار را جشن می‌گیریم که معروف‌ترین داستان روزنامه‌نگاری یک‌سال گذشته تکه‌تکه‌شدن روزنامه‌نگاری منتقد در کنسولگری عربستان‌سعودی بوده و البته علاوه بر خاشقجی که حداقل در این گوشه از دنیا حقش ادا شد و همگان دانستند که چه بلایی بر سرش آمده، قتل یان کوچیاک، خبرنگار افشاگر اهل اسلواکی هم در این یک ساله رخ داده که هر دو، در کنار ده‌ها و صدها داستان دیگر خبر از سخت‌سری کسانی می‌دهد که «به هر قیمتی می‌خواهند روزنامه‌نگارانی را که تحقیقات‌شان به منافع آنها گزند می‌رساند، وادار به سکوت کنند.»
 البته ما هم در این گوشه از دنیا ما نیز وضع‌وحال خوبی نداریم.  وقتی پارسال بعد از چند وقتی دوری عامدانه از دنیای خبرنگاری و روزنامه‌نویسی دوباره پای به این وادی گذاشتم، اولین چیزی که به چشمم خورد، تغییراتی بود که در این وادی رخ داده بود.
زمانی نه‌چندان دور روزنامه‌نویسی حس‌وحال دیگری داشت. فضایی شاداب، پرهیجان، پرانگیزه، پرمخاطب و موثر. بازتاب‌های گاه حیرت‌انگیز یادداشت‌ها، مقاله‌ها یا گزارش‌های روزنامه‌نویسان بهترین انگیزه بود برای ادامه راه. برای فراموش‌کردن این‌که روزنامه‌نگاری چه کار بی‌اجر و مزدی است. این‌که می‌دیدی حرفت شنیده می‌شود، می‌توانی تاثیر بگذاری یا حداقل این‌که بحث ایجاد کنی، خود مرهمی بود برای نادیده‌گرفتن زخم‌ها و زخم‌زبان‌ها، حتی از خودی‌ها (ما در همین روزنامه مدیری داشتیم که در جلسه با خبرنگاران بهشان می‌گفت خبرنگار باید گرسنه باشد و بی‌پول بماند)!  امروز روز اما در شرایطی ‌که بحران کاغذ و نبود خواننده و مرجعیت فضای مجازی بود و نبود روزنامه‌ها را با تردید مواجه کرده؛ در جایی‌که خود روزنامه‌نویس‌ها هم دیگر رغبتی برای دیده‌شدن و موج‌ساختن و دستمال‌بستن به سری که درد نمی‌کند، ندارند؛ در وضعیتی که غم نان و امنیت شغلی اولویت اول روزنامه‌نگاران را حفظ جایگاه شغلی‌شان و پرهیز از هر ریسک و خطری کرده؛ فکر نمی‌کنید گفتن و نوشتن از روز خبرنگار به‌نحو طعنه‌آمیزی بی‌معنا باشد؟ یک زمانی جورج اورول (ظاهرا) چیزی گفته در این مایه‌ها که «کار روزنامه‌نگار نوشتن چیزهایی است که نباید نوشته شود. بقیه‌اش دیگر رپرتاژ آگهی است». این خود به بهترین شکل نشان می‌دهد که چرا به این حال‌وروز افتاده‌ایم و البته وامی‌داردمان به روشنی و صراحت از خودمان بپرسیم که «آیا کاری که ما در این روز و روزگار داریم انجامش می‌دهیم، روزنامه‌نگاری است؟»...


تعداد بازدید :  576