خبر تلخ و گزنده بود. در روزهایی که برای دریافت تازهترین اخبار، هنوز تلویزیون چشم امید همه ما بود؛ شنیدن خبر شهادت جمعی از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف به دست نیروهای طالبان از چارچوب گیرندههای رنگی و سیاهوسپید و خشم ناشی از آن به یک خاطره جمعی در میان ایرانیها تبدیل شد. هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در این حادثه به شهادت رسیدند و یاد ونامشان در تاریخ معاصر ایران زمین جاودانه باقی ماند.
از 17 مرداد 1377 مدتی نگذشت که زمزمههایی برای نامگذاری این روز به نام روز خبرنگار پیچید. شهید محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در آن روز کذایی جانش را از دست داد و به همین واسطه هم سرانجام یکسال بعد این روز به نام خبرنگار کلید خورد. اما از همان زمان تاکنون همیشه یک سوال اساسی در ذهن من شکل گرفت که چرا روز خبرنگار و چرا روز دیپلمات، نه؟ مگر هشت نفر از دیپلماتهایمان را از دست ندادیم. مگر آنها سربازان، مدافعان و نمایندگان ما و منافع ملی ما در سرزمینهای همسو و غیرهمسو نیستند؟ چرا در یک حادثهای که قریب به اتفاق شهدایش را دیپلماتهای کشورمان تشکیل میدادند، آن روز باید به نام خبرنگار در تاریخ ثبت شود؟
خبرنگاران، روزی نداشتند و هرچه بود زورشان در محافل عمومی و خصوصی چربید تا 17 مرداد، روز خبرنگار شود.
قاعدتا هم بهعنوان کسی که شغل حرفهایاش خبرنگاری بوده، نباید از این ماجرا دلخور باشم، اما بهعنوان یک عضو بیطرف در جامعه ایرانی همیشه دوست داشتهام که این روز را به نام دیپلماتها رقم بزنند، کسانی که جانفشانیشان در زیر سایه روز خبرنگار در تاریخ معاصر و افکار عمومی گم شده است. کاش که حادثه سقوط هواپیمای c-130 هیچ وقت اتفاق نمیافتاد، ولی اگر قرار بود بیفتد که افتاد- پیش از حادثه تلخ و گزنده 17 مرداد در کابل رخ میداد؛ اینگونه نامگذاری روزی به نام خبرنگار، به عدالت نزدیکتر بود. گرچه که فکر میکنم برای جابهجایی روز خبرنگار هنوز هم دیر نیست!- همه موارد فوق را نوشتم که بگویم، ترجیح میدهم روز خبرنگار را نه به خودم و همکارانم که به دیپلماتهای کشورمان تبریک بگویم! روزتان مبارک!