آیدین سیارسریع طنزنویس
گفتوگو با گردشگر آلمانی که در سفر به شمال مورد ضربوشتم هفت جوان قرار گرفت و دوچرخهاش به سرقت رفت.
خودت رو معرفی کن.
فیلیپ هستم گردشگر آلمانی.
یعنی چی گردشگر؟ مردم نون ندارن بخورن تو گردش میکنی؟
نه به اون معنا. من با دوچرخه جهانگردی میکنم.
جهان رو میگردی که چی بشه؟ مردم نون ندارن.
تو آلمان دارن.
جواب منو بده.
ببینید من تازه از سرطان نجات پیدا کردم و همین باعث شده کلا نگاهم به جهان عوض بشه. برای همین تصمیم گرفتم که بیام و با فرهنگهای مختلف آشنا بشم.
از سرطان فرار کردی، از ما نمیتونی فرار کنی. فهمیدی؟
من نمیخوام از شما فرار کنم. شما مردم میهماننوازی هستید.
اینهمه مثبتاندیشی طبیعی نیست. از کی دستور میگیری؟
از کسی دستور نمیگیرم.
دروغ نگو. مگه میشه آدم از کسی دستور نگیرد؟ این پولها رو از کجات درآوردی؟
از جیبم!
عمهات رو مسخره کن. میگم این پولها رو از کجا آوردی؟
پسانداز کردم.
مردم نون ندارن بخورن تو پسانداز میکنی؟ چه جوری؟
کار کردم.
والا ما هم کار میکنیم ولی دوچرخه برنمیداریم بریم دور جهان دوردور.
شما حتما یه جور دیگه حال میکنید.
یعنی چی؟ ما چه جوری حال میکنیم؟ منظورت چیه؟
آقا من چه بدونم شما چه جوری حال میکنین؟
اینجا فقط من سوال میپرسم.
منم سوال نپرسیدم.
بلبلدرازی نکن. هدفت از سفر به ایران چی بود؟
میخواستم اطلاعات بیشتری از کشور شما دریافت کنم.
پس خودت قبول داری که برای گرفتن اطلاعات اومدی.
بله دیگه.
عجب آدم پررویی هستی!
خواهش میکنم.
چرا سر به سر جوانهای شمالی گذاشتی؟
ببخشید چیکار کردم؟
سر به سر گذاشتی.
دزد بودنها!
لابد کرم از خود درخت بوده.
ببخشید من زیاد با پیچیدگیهای زبان فارسی آشنایی ندارم.
ای تولد لابد وُرم واز فرامتری.
متوجه نمیشم.
با فرهنگ ما آشنا نیستی دیگه!
دوست دارم با فرهنگ شما بیشتر آشنا بشم.
یعنی بگم بیشتر بزننت؟
نه ممنون. واقعا من از شما متشکرم که خیلی سریع بنده رو به بیمارستان منتقل کردین. از پلیس هم متشکرم که در اسرعوقت سارقان رو دستگیر کرد و دوچرخه رو برگردوند.
پس باید بیشتر تلاش کنیم.
مثلا چیکار؟
نمیدونم. با دزدی و ضربوشتم که آدم نشدی.
اگه قبول نکنم چی؟
مجبوریم کار دیگهای بکنیم.
نه. میسوزم.
پس دیگه نیا این طرفا خب؟
چرا؟ من توریستم. میتونم به اقتصاد شما هم کمک کنم.
همون دیگه. ما نمیخوایم به ما کمک کنی.
متوجه نمیشم. دلیلش چیه؟
اینجا ما فقط دلیل میاریم!
خب بیارید.
دلیلی نداریم.
میتونم به روند جهانیشدن شما هم کمک کنمها! با این هم مشکل دارید؟
اصلا اون رو که نگو!
باشه. کاری ندارید؟
نیا دیگه اینورا. باشه؟
سعی خودم رو میکنم که با فرهنگ شما آشنا نشم و از میهماننوازی شما لذت نبرم و به روند جهانیشدن شما کمک خاصی نکنم. قول میدم.
آفرین پسر خوب. سوار دوچرخهت شو و برو! خداحافظ.