فاطمه رجبی روزنامهنگار
چند وقت پیش که خبر آمد خرید، فروش و مصرف ماریجوانا در کانادا قانونی شده، خیلی از مصرفکنندهای وطنی سر از لاک خجالت بیرون آوردند و گفتند بفرما، دیدید این ماده مخدر کاملا بیضرر است و بیخود ما را سرزنش میکنید! درحالیکه همان موقع مسئولان کشور فخیمه کانادا در مصاحبههای طولانی دلایل این تصمیمشان را توضیح میدادند و در بین حرفهای آنها نکتهای که بارها تاکید میشد این بود که بازدارندههای قانونی توان محدودکردن مصرف این مخدر را ندارند و اگر روی قوانین محدودکننده پافشاری کنیم، یکجورهایی به کار غیرقانونی رسمیت دادهایم و این وهن قانون است. به زبان خودمان یعنی قانونی که زورش نرسد جلوی فلان کار را بگیرد، اسمش قانون نیست و اصلا آبروی قانون و قانونگذار را هم میبرد. حالا حکایت بسیاری از قوانین داخلی ما و جریمههایی است که نهتنها کارایی ندارند، بلکه پرداخت آنها به بخشی از پروسه فعالیتهای غیرمجاز تبدیل شده است. بماند که وقتی به کتاب قانون مراجعه میکنیم میبینیم هنوز هم جریمههای خندهدار زیر هزار تومانی برای جرمهایی که اصلا حالا دیگر جرم تلقی نمیشوند، سر جای خودشان هستند، اما ماجرا وقتی پررنگتر احساس میشود که به پروژههای ساختوساز مراجعه کنیم، مثل شهرک باستیهیلز، مجتع عریض و طویل ایرانمال، ساختوسازهای کلات، زمینخواریهای شمال کشور، ویلای دختر فلان مسئول و... که وجه مشترک تمام آنها این است که خاطی جریمه ساختوساز غیرمجازش را پرداخت کرده است و خب الان دست کسی به چیزی بند نیست. دیروز هم تصویری از آسانسور یکی از همین ویلاها منتشر شد که مثل خود بنا در دل کوه کنده شده بود، تا ساکنان ویلا موقع بالا رفتن از طبقات هم منظره را از دست ندهند. فکر میکنید توجیه سازندگان این پروژهها چیست؟ بله، جریمهاش را دادهایم.
عجیبتر اینکه حرف مسئولان مختلف از حفاظت محیطزیست گرفته تا منابع طبیعی و شهرداری هم همین است و اصلا یک بخشی از چرخ اداره خیلی از مجموعهها را همین جریمهها میچرخاند. داستان طوری شده که خیلی از زمینخوارهای عزیز هزینه جریمهها و رفع توقیف ساختوساز و... را روی نرخ فروش و دلالیشان میکشند و کسی نمیپرسد اصلا معنی جریمه چیست؟ کارکردش کجاست؟ تفاوت جریمه با عوارض و هزینه پروانه و هولوگرام چیست؟ کسی به این فکر نمیکند که این جریمهها برای نسل بعد از ما کوه و دشت و جنگل نمیشود. این جریمهها موقع زلزله جلوی بستهشدن خیابان هشت متری را که برج 14 طبقه در آن ساخته شده، نمیگیرد. جریمه و برخورد قانونی باید بازدارنده باشد، طوری که فلان بسازوبفروش و زمینخوار موقع ساختوساز و خوردن زمین لقمه در گلویش گیر کند و اگر اینطور نیست، اصلا برای چه اسمش را گذاشتهاید جریمه؟ میتوانید به جای استفاده از این کلمه یک مرحله به کارهای اداری ساختوساز و زمینخواری اضافه کنید که هم آبروی قانون بیشتر از این نرود و هم جریمهها خیلی سریعتر و راحتتر به دست نهادها و
سازمانها برسد.