سعید اصغرزاده
ميخواهم از یکشنبه سیاه خبرنگاران و ربط آن با فرهنگ داوطلبي بنويسم اما حيفم ميآيد براي روشن شدن بحثم از همين ابتدا به مشهورترين شاهكار سينما يعني «همشهري كين» اشاره نكنم؛ عدهای از خبرنگاران به دنبال کشف راز آخرین حرفی هستند که چارلز فاستر کین (روزنامهنگار میلیونر) درست قبل از مرگ خود بر زبان آورده «غنچه رز...». در ابتدای فیلم به همراه خبرنگاران در صحبت با آشنایان کین با زندگی و شخصیتاش آشنا شده و نگرشهای متفاوت زندگی او را میبینیم اما درنهایت کسی جز خود کین از راز «غنچه رز» خبر ندارد و کسی جز خود او نمیتواند این راز را به ما بگوید...
همشهری کین داستان زندگی مردی به نام چارلز فاستر کین است. مرد ثروتمندی که صاحب امپراتوری رسانهای عظیمی است و از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار است. آقای کین مرد قدرتمندی است و در پشت پرده سیاست روز حضور دارد. در بعضی صحنهها او را کنار سیاستمداران بزرگی مانند آدولف هیتلر میبینیم، او این قدرت را نه به سبب انتخاب دموکراتیک مردم, بلکه با ابزار رسانهای عظیمی که دارد بدست آورده و آنطور که خود او در طی فیلم چندینبار اعلام میکند افکار عمومی را بهوسیله روزنامههایش تحت کنترل دارد، بهطوری که شخصیتی نیست که به گونهای توسط او و روزنامههایش تخریب یا تمجید نشده باشد. اما تراژدی از زمانی آغاز میشود که آقای کین به سبب غرور و خودخواهی عظیمی که دارد شکست میخورد....چیزی که این فیلم را به اثری خاص تبدیل میکند این است که قهرمان فیلم و ضد قهرمان فیلم هردو یک نفر و شخص آقای کین هستند. این فیلم شاید بیانگر روندی است که یک شخص باهوش و موفق را به یک دیکتاتور و درنهایت به یک شکست خورده تبدیل میکند. فاستر کین که خود را حامی طبقه کارگر و مردم فقیر میداند آنقدر از پیروزیهایش مغرور است و آنقدر حس خودپرستی دیدگانش را کور کرده که نمیتواند اشتباهات خود را درک کند و خود را از منجلابی که خود فراهم کرده برهاند.
راستش اين مقدمه را آوردم كه بگويم روزنامهنگاري امري داوطلبانه و مشاركتجويانه است. ما مثل جامعهشناسان نيستيم كه در دو گروه جامعهشناسان آكادميك و جامعهشناسان مردممدار تقسيم بشويم و آكادميكها در امور مردم دخالت نكنند و مردمدارها چرا! روزنامهنگاري بيمردم شكل نميگيرد. بيبرشهايي از زندگي، ما وجود نخواهيم داشت. و جالبتر آنكه سرانجام روزنامهنگاراني كه با هياهو و ايجاد كشمكش و جوسازي كارشان را پيش ميبرند در همه جاي دنيا مانند همشهري كين ميشوند. ما وظيفه داريم فرهنگ داوطلبي يا معناي ديگر آن يعني مشاركتجويي در امور را به مردم با ارایه هستههاي اطلاعاتي و كاربردي انتقال دهيم. همان كاري كه الان شبكههاي اجتماعي آن را انجام ميدهند چون روزنامهها انجام نميدهند. چون روزنامهنگاران به جاي آغوش مردم يا منزوي در كنج تحريريهها فكر ميبافند يا در آغوش سياستمداران و سرمايهدارها جان مييابند يا...
آنچه در يكشنبه سياه بر سر روزنامهنگاران ترك درآمد نوعي جلوگيري از توسعه فرهنگ مشاركت اجتماعي توسط نهاد روزنامهنگاري و رسانهها بود. 24 روزنامهنگار، تهیهکننده، سردبیر و دبیر ارشد تلویزیونی و مطبوعاتی ترکیه دستگیر شدند. این دستگیری یک هفته پس از آن صورت گرفت که قانون جدیدی در ترکیه به مورد اجرا گذاشته شد که دست نیروهای امنیتی را برای دستگیری مظنونان به اقدامات امنیتی بدون در دست داشتن حکم قضایی باز میگذارد. این قانون چیزی شبه قوانینی مبارزه با تروریسمی است که برخی از کشورهای دیگر نیز برای دستگیری مظنونان به عضویت در گروههای بنیادگرا به آن استناد میکنند، اما طنز ماجرا این است که در اینجا از این قانون برای دستگیری روزنامهنگاران استفاده میشود. نوك پيكان متوجه روزنامه «زمان» یکی از 3 روزنامه پرتیراژ ترکیه است که شمارگان آن گاه تا 600هزار نسخه نیز میرسد. ماموران امنیتی پیشتر تلاش کرده بودند با بهانه تخلف مالیاتی، جریمههای میلیون دلاری را بر این روزنامه تحمیل کنند. روزنامهنگارانی که بازداشت شدهاند در ماههای اخیر درباره مسائلی همچون ساختن کاخ ریاستجمهوری اردوغان که اکتبر گذشته افتتاح شد، گزارشهایی منتشر کرده بودند. گفته میشود کاخسفید یا «آک سارای» اردوغان با هزینه 700میلیون دلار ساخته شده و رسانههای منتقد دولت گزارشهایی در مورد هزینههای ساخت این کاخ منتشر کرده بودند. اما آنچه مهم است اين است كه روزنامهنگاري در دنيا همچنان با تلفات و محدوديتهايي كه دارد، پيش ميرود. روزنامهنگار داوطلب رساندن اطلاعات به مردم ميشود و مردم را با اطلاعرساني به موقع داوطلب مشاركت در آگاهي ميكند. آگاهي از امري كه شما را مجاب به دخالت ميكند. بهعنوان نمونه اگر شما ندانيد كه صبح همان روز یکشنبه حدود ۷۰۰ پرستار شاغل در بیمارستانهای دولتی و خصوصی ایران، در اعتراض به اختلاف درآمد پرستاران و پزشکان و همچنین تعلل دولت در تعرفهگذاری خدمات پرستاری، مقابل ساختمان نهاد ریاستجمهوری تجمع کردند، آيا بر من روزنامهنگار خرده نميگرفتيد كه چرا آن خبر را انعكاس ندادم و درصدد مشاركتجويي براي حل اين مشكل برنيامدم. مشاركت شما در اطلاعات و بازخواست ما و شما از مسئولان! اين وظيفه ماست.....