| رقیه جمالی | مدرس جامعهشناسی|
ما، هر چه بهسمت مدرنیسم پیش رفتهایم انگار فردگرایی بهعنوان یک ضرورت انکارنشدنی پذیرفته شده است و انسانها ناگزیر دچار آن شدهاند. شهرنشینی و صنعتی شدن آنها را به این سمت کشانده است؛ به نوعی که دیگر باید گفت، «فردگرایی ویژگی جوامع درحال توسعه است.» مسألهای که زمینهساز و ایجادکننده تکروی در امور مختلف است.
فردگرایی بر مبنای پایههای لیبرالیسم در غرب گسترش زیادی داشته است و ایرانیها هم دچار کاریکاتوری از آن و نابهجا و بدون آمادگی لازم و شرایط فرهنگی مناسب، دنبالهرو آن شدهاند. جامعه ما همواره به سمت فردگرایی حرکت کرده است. این مسأله با نگاه به آمارهای مختلفی که از پدیدههای مختلف مانند «طلاق» منتشر میشود قابل رؤیت است. متاسفانه ما نتوانستهایم کار گروهی را با حضور خود افرادی که آگاهی لازم را دارند از طریق گروههای مختلف مثل «سمن»ها ترویج دهیم و متناسب با آن حرکت کنیم. ما در سالهای اخیر حتی با پدیده زندگیهای مجردی روبهرو شدهایم و خیلیها در شهرهای بزرگ مثل تهران بهصورت مجردی زندگی میکنند و از این بابت خوشحال هم هستند. نهایت و اوج تمایل به کار گروهی و جمعگرایی هم در پدیدهای به اسم «ازدواج سفید» خلاصه میشود که در آن فردی با یک فرد دیگر زندگی میکند و اوقات خود را به همین شکل میگذراند و هیچ پیمانی نمیبندد و تمایلی برای داشتن فرزند هم از خود نشان نمیدهد. من اخیرا فیلمی با نام (او her) دیدم که در آن حتی فردی با یک دستگاه الکترونیکی پیوند عاطفی برقرار میکرد و با آن حتی تا مسائل ریز خصوصی خود پیش میرفت. او دیگر تمایلی برای ازدواج و حضور در گروههای مختلف از خود نشان نمیداد و همواره در تنهایی خود زندگی میکرد و صدای دستگاه الکترونیکی که برنامههای آن از مدتها قبل تدوین شده بود با او شب و روز همراه میشد.
ما به شکلی داریم پیش میرویم که با یک دنیای رقابتی روبهرو هستیم که همه افراد تنها به خودشان میاندیشند و سعی میکنند که تنها به آینده و زندگی خود فکر کنند و فقط به آن چه خود میاندیشند ایمان دارند. نکته قابل بررسی که باید به آن پرداخت این مسأله است که تمایل به فردگرایی و زندگی مجردی در شهرهای کوچک هم درحال نفوذ و گسترش است و شهروندان آن شهرها مثل شهروندان تهرانی و دیگر شهرها، تمایلی به جمعگرایی و فعالیت گروهی یا حتی مسأله ازدواج ندارند. در صورتیکه بر کسی پوشیده نیست که کار جمعی باعث میشود که پیشرفت بیشتری در امور مختلف ایجاد شود. بهعنوان مثال، من در کلاسهای درس همیشه سعی کردهام بر ضرورت کار گروهی تأکید کنم و از همین قضیه هم نتیجه گرفتهام. هر وقت هم که قرار است کنفرانسی ارایه شود، دانشجویان را به صورت گروهی تقسیمبندی میکنم و هنگام ارایه درس نیز از بچهها میخواهم که صندلیهای خود را بهگونهای در آورند که دایرهای شکل باشد. من در بین همکاران خود و در جامعه دانشگاهی هم میبینم که بسیاری از افراد دچار فردگرایی شدهاند و از کار جمعی و گروهی میگریزند. تعدادی از دانشجویان من در منازل مجردی زندگی میکنند، نه با خانواده خود. جالب آنجاست که حتی آنهایی که از وضع مادی خوبی هم برخوردار هستند از مسأله ازدواج گریزاناند.
در تفکر جمعگرایی به خانواده و گروه، اهمیت زیادی داده میشود و فعالیتها براساس مشورت انجام میشود؛ در این تفکر سعی بر آن است که از صحبتهای گروهی بهره برده شود. این تفکر کاملا در مقابل تفکر فردگرایی قرار دارد و بنا بر سنتها و آیینها پیش میرود. ایرانیان در دورههای اخیر تغییرات بسیاری کردهاند. آنها رفتهرفته تمایل بیشتری به فردگرایی پیدا کردهاند و تنها به زندگی خود میاندیشند. در صورتیکه در گذشته تمام اهالی یک کوچه یا محل از حال یک دیگر با خبر بودند و مهمانیهای بزرگی با وجود آنها شکل میگرفت. اما حالا در یک آپارتمان کوچک هم افراد به زندگی دیگری کاری ندارند و آدمها حتی اسم همسایه خود را نمیدانند. حتی اگر افراد آن ساختمان نیاز به کمک داشته باشند، بحث یاری رسانی به آنها از اهمیت خاصی برخوردار نیست. ما نمونههای بسیاری داشتهایم که روایتکننده آن بودهاند که افرادی در یک ساختمان از دنیا رفتهاند و سایرین بعد از چند روز متوجه چنین اتفاقی شدهاند و جنازه آن فرد رؤیت شده است. البته باز هم تأکید میکنم که این موارد بیشتر در شهرهای بزرگ اتفاق میافتد و خوشبختانه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک کمتر شاهد این مسأله هستیم.
تهران، درحال حاضر شهری است که میتواند نمونه خوبی برای این مسأله باشد و ما همیشه در خبرها این اتفاقها را میخوانیم. ایرانیها در سالهای اخیر دچار فردگرایی افراطی شدهاند. مسئولان ما در این زمینه نقش پررنگی دارند، طبیعتا آنها سیاستگذار هستند و میتوانند با طرحها و برنامههای خود از افزایش این مسأله جلوگیری کرده یا درصدد رفع آن برآیند. مسئولان فرهنگی بهویژه در این زمینه میتوانند نقش مهمی داشته باشند.
بحث فردگرایی در جامعه امروز ایران باید بهعنوان یک ضرورت شناخته شود و برای پیگیری آن نشستهای تخصصی مختلف برگزار کرد و با حضور مسئولان به بحث و چارهاندیشی پرداخت. ما همواره با بحثهایی که پیرامون ترکیباتی نظیر اومانیسم و لیبرالیسم بوده برخورد کردهایم، اما لازم است که جدیتر به جایگاه این تفکرات در جامعه امروز ایران بپردازیم. در انتها باید بر نقش خانواده در تمایل فرد به جمعگرایی اشاره کرد. ما اگر بتوانیم پایههای خانواده را محکم و استوار کنیم، آنوقت میتوانیم افرادی تربیت کنیم و در جامعه داشته باشیم که به کار گروهی عشق میورزند و از تمایل به فردگرایی نیز هراس دارند و بیزارند.