شماره ۴۵۳ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۵ آذر
صفحه را ببند
توسعه‌یافتگی و مسأله فردگرایی

مصطفی اکبریان  جامعه‌شناس

یکی از ویژگی‌های بارز جوامع درحال‌گذار یا درحال توسعه، تحقق پیداکردن شرایط فردگرایی است. ما وقتی به ساختار جوامع درحال تغییر و دگرگونی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که هرچه به طرف پیشرفت و توسعه‌یافتگی قدم برمی‌دارند، مقوله فردگرایی نیز در آن جامعه پررنگ‌تر می‌شود. بنابراین اگر ما بخواهیم جامعه ساده یا سنتی را با جامعه پیشرفته، توسعه‌یافته یا مدرن، مقایسه کنیم، می‌توانیم بگوییم که ویژگی جامعه ساده، اهمیت دادن به اجتماع و در عین حال، شرایطی است که در تصمیم‌گیری‌های جمعی همواره رعایت می‌شود. از طرف دیگر، ویژگی جامعه توسعه‌یافته و پیشرفته، اهمیت دادن و محقق‌کردن فردگرایی است. بحث فردگرایی از یک طرف جزو جلوه‌ها و مظاهر جامعه پیشرفته است؛ و می‌تواند واجد پیامدهای مثبت و نیز پیامدهای منفی باشد. پیامدهای مثبت، این است که زمینه ایجاد خلاقیت و تبلور یافتن استعدادها، ابداعات، نوآوری‌ها و در عین حال، خودباوری را برای فرد به‌وجود می‌آورد. همین مهم توانسته زمینه پیشرفت و دگرگونی جوامع را فراهم کند. در عین حال پیامدهای منفی آن می‌تواند به نوعی زمینه‌های غرور کاذب یا به تعبیر دیگر، زمینه دور شدن از دیگران، عدم مشورت با دیگران و منیت را در فرد به‌وجود بیاورد که همین مسأله می‌تواند در درازمدت، موجب نابسامانی‌هایی در جامعه شود. پس آنچه که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که بحث تغییر و دگرگونی، یک امر کاملا بدیهی است که در تمام جوامع به‌وجود می‌آید و به دنبال آن، ویژگی مهم مورد نظر هم تحقق پیدا می‌کند. اما بستر باید در جامعه به‌گونه‌ای فراهم شود که آن ارزش‌های اجتماعی حاکم بر جامعه کمرنگ نشود و مورد بی‌توجهی قرار نگیرد. باید این مسأله را هم مدنظر قرار دهیم که یک جامعه زمانی می‌تواند موفق باشد که در جریان این گذار، پیوندی را میان سنت و مدرنیته فراهم کند. یکی از دلایلی که می‌تواند این پیوند را موجب شود، از طرفی «اهمیت دادن به فردگرایی» است، که به‌عنوان یکی از ویژگی‌های جوامع پیشرفته شناخته می‌شود و از طرف دیگر، «مشورت گرفتن، اهمیت دادن و توجه به دیگران» است.
لذا فردگرایی که در ایران وجود دارد با آن چیزی که در غرب، تحت عنوان اصالت فرد شناخته می‌شود، کاملا متفاوت است. آنچه که در دنیای غرب شاهد هستیم، مبتنی بر ارزش‌های فرهنگی آن جوامع است که به هیچ وجه با جامعه ما تناسبی ندارد. همچنین چیزی که در جامعه ما دیده می‌شود، متاسفانه، الگویی از آن فردگرایی است.
این الگوبرداری از آن جوامع، با ویژگی‌های فرهنگی جامعه ما مغایرت دارد. از این بابت است که باید سعی کنیم پیوند و ارتباطی را میان فردگرایی و جمع‌گرایی و جامعه‌گرایی، در جامعه خودمان ایجاد کنیم. جامعه ما جامعه‌ای است که هنوز مرحله سنت را پشت سر نگذاشته و به مرحله مدرنیته نیز نرسیده است.
باید با تأکید و توجه به هر دو طرف، شرایط مناسبی را در جریان تغییر جامعه به‌وجود بیاوریم. در غیر این‌صورت، اگر بخواهیم صرفا به جامعه‌گرایی اهمیت بدهیم، نمی‌توانیم به مدرنیته برسیم. همچنین اگر صرفا فردگرایی را مورد توجه قرار دهیم، به خاطر باورها، اعتقادات و ارزش‌های اجتماعی‌مان که هنوز در جامعه ما شاخص و مهم است، موفق نخواهیم شد.
اگر بخواهیم چند مثال و مصداق عینی برای این مقوله، یعنی فردگرایی ذکر کنیم، می‌توانیم به بعضی رفتار خانواده‌ها اشاره کنیم. رفتاری که باعث افزایش آمار طلاق می‌شود؛ و این، یکی از دلایل ایجاد فردگرایی، آن هم از نوع کاذب در جامعه امروز است. نسل امروز، نظر مشاوره‌ای بزرگتر‌ها را مورد توجه قرار نمی‌دهد. می‌خواهد خودش برای خودش تصمیم بگیرد؛ انتخاب کند؛ اقدام کند و درنهایت اگر خودش وصل کرده، خودش هم قطع کند. چنین رفتار‌هایی می‌تواند یکی از مصادیق آسیب فردگرایی باشد. مثال دیگری که می‌توانیم به آن اشاره کنیم، فردگرایی در محیط شغلی است. افراد گمان می‌کنند که همه چیز را می‌دانند؛ چون سطح تحصیلات، آگاهی، دانش و معلوماتشان بالا رفته لذا نیاز و لزومی به ارتباط و مشورت با دیگران و استفاده از تجربیات آنها  نمی‌بینند. همین موضوع باعث می‌شود که در محیط کاری نیز تصور کنند که موفق‌ هستند اما موفقیت مطلوب را ندارند. چراکه تنها خودشان تشخیص داده‌اند، عمل کرده‌اند و لذا اگر تصمیمات غلطی را در رفتار شغلی و کاری‌شان وارد کنند، خود، متوجه آنها نخواهند شد.
موارد مختلف دیگری را می‌توان ذکر کرد که در جامعه امروز ما، خصوصا در یکی، دو دهه اخیر، بسیار رواج پیدا کرده و موجب نابسامانی‌هایی شده است.
یکی از عواملی که می‌توان در رفتار مسئولان با مردم به آن اشاره کرد که موجب ترویج فردگرایی می‌شود، اهمیت ندادن به «ان‌جی‌او»‌هاست. ان‌جی‌او‌ها، نیاز جامعه هستند. به همین خاطر است که در جوامع پیشرفته، چنین سازمان‌های مردم‌نهادی وجود دارند و توسعه پیدا می‌کنند. اگر در جامعه ما اهمیتی برای وجود «ان‌جی‌او» قایل نیستند، یا آنها را تعطیل می‌کنند یا به آنها مجوز نمی‌دهند، به دو علت است؛ یکی این‌که مسئولان و دست‌اندرکارانی که در این زمینه دخالت دارند، ضرورت وجود این سازمان‌ها را تشخیص نمی‌دهند؛ و از طرف دیگر ممکن است ما هنوز معنا و مفهوم واقعی «ان‌جی‌او» را متوجه نشده باشیم. متاسفانه ما درحال الگوبرداری هستیم.
آن هم الگوبرداری غلط. وقتی می‌بینیم که در غرب، «ان‌جی‌او»‌های متعددی وجود دارد، نتیجه می‌گیریم که پس ما هم باید داشته باشیم. اما نمی‌بینیم که فلسفه ایجاد این تشکل‌ها در یک جامعه پیشرفته چه بوده و آیا توانسته دردی را دوا کند و نیازی را پاسخ دهد؟ همه این مسائل شاید به‌عنوان مسائلی باشد که مسئولان تشخیص می‌دهند که یک «ان‌جی‌او» فعال نباشد. در صورتی که نفس عمل بسیار مهم است. یعنی باید تشکل‌های مردم نهاد وجود داشته باشند و به آنها بها داده شود. اما از طرف دیگر نیز نباید تنها کمیت و تعداد آنها را در نظر بگیریم. بلکه باید کمیت و کیفیت یا بازدهی لازم در کنار یکدیگر در نظر گرفته شوند. «ان‌جی‌او»‌ها می‌توانند، ما را از فردگرایی دور کنند و روحیه همکاری، مشورت و جمع‌گرایی را در ما تقویت کنند.


تعداد بازدید :  299