صدها کودک یزیدی در میان شبهنظامیان داعشی متولد میشوند و برخی از آنها، داعشیها را خانواده خود میدانند.
بیرون از منطقه حسکه در سوریه، اوایل ماه گذشته یک نیروی اطلاعاتی به یکی از رهبران یزیدی پیشنهاد داد که در یک عملیات نجات دو دختربچه شرکت کنند.
محمود راشو از رهبران یزیدیها گفته است، دو دختر 11 و 14 ساله یزیدی در چادری با یک زن وفادار به داعش در اردوگاه الهول در شرق سوریه زندگی میکردند. جایی که هزاران نفر از اعضای خانواده داعشیها نگهداری میشوند. چند روز بعد، او به همراه چند گروه امنیتی کُرد به سمت الهول حرکت کرد و برای نجات دختران به آن چادر رفتند. اما آن دختران تمایلی به آزاد شدن نداشتند. دختر بچهها با جیغ و فریاد، دامن آن زن را گرفته بودند و اصرار داشتند که آن زن مادرشان است. آن زن هم فریاد میزد و درحالیکه دختر بچهها را در آغوشش گرفته بود، میگفت که آنها دخترانش هستند. نیروهای امنیتی کُرد، دختران را از آن زن جدا کردند و آنها را در یک ون گذاشتند تا به خانوادههای واقعیشان در استان سینجار عراق بازگردانند. حالا این نیروها در آزاد کردن کودکان یزیدی که پیشتر از خانوادههایشان ربوده شده بودند، با چالش جدیدی مواجه شدهاند. راشو میگوید، از میان 3هزار یزیدی ربوده شده در میان نیروهای داعش، صدها تن کودک هستند که هنوز هم دور از خانوادههای اصلیشان و در میان نیروهای وفادار به داعش در چادرها و کمپها زندگی میکنند. این کودکان که در سن کم و آسیبپذیر از خانوادههایشان ربوده شده بودند، حالا باید با ترومای روحی جدیدی مقابله کنند که همان دوری از زنان و مردانی است که این کودکان، پس از سالها زندگی آنها را پدر و مادر خود میپندارند. این نیروهای داعشی پس از ربودن این کودکان، نامهای جدیدی برای آنها انتخاب کرده و دین و مذهب آنها را نیز تغییر داده بودند. بسیاری از آنها حتی زبان کردی را هم فراموش کردهاند و فقط به زبان عربی حرف میزنند. آنها به سختی آن روزهای دور را به خاطر میآورند و زندگی در میان شبهنظامیان داعشی را پذیرفتهاند. بسیاری از مردان یزیدی به راحتی سلاخی و کشته و زنان نیز بهعنوان بردههای جنسی فروخته شدند و بسیاری از آنها حالا یا با پرداخت خونبها یا با فرار به خانههایشان بازگشتهاند. این زنان، داستانهای شگفتانگیز و ترسناکی از شرایطی دارند که مدتهای زیادی در آن زندگی کردهاند. اما داستان کودکان کاملا متفاوت است. آنها از کودکی شاهد خشونت و وحشت بودهاند؛ اما زندگی این کودکان با افراطگرایان داعش برایشان هیجان، دوستی و حتی عشق آورده است. در مصاحبهای که این دو دختربچه در خانه راشو پیش از بازگشت به عراق انجام دادند، دختربچه 14 ساله گفت که بسیار بابت جدا شدن از مادرش، (زن داعشی که درواقع مادرش نیست و او را به نام اُم علی میشناسند) غمگین است. آن دو دختر در تمام روزها گریه میکردند و میگفتند که دلشان برای مادرشان تنگ شده است. دختر 14 ساله میگوید: «من او را از مادر واقعیام بیشتر دوست دارم. او هم مرا بیشتر از مادر واقعیام دوست داشت. پدر و مادر واقعی من طلاق گرفتند و هیچ اهمیتی به من نمیدادند. اما اُمعلی واقعا مرا طوری دوست داشت که انگار دختر واقعیاش هستم.» این دختران در میان 4 کودکی هستند که اخیرا نجات پیدا کردهاند. در میان آنها یک پسربچه 15 ساله هم هست که عضو «بچهشیرهای خلافت» بوده. او در بمباران سال گذشته، یک پای خود را از دست داده و روی ویلچر مینشیند. او میگوید که دلش برای همرزمانش در میدان جنگ تنگ شده و بیش از همه دلش برای یکی از دوستان داعشیاش به نام ابوحسن که یک مرد سعودی است و در همان بمباران سال گذشته کشته شد، تنگ شده. او با گریه میگوید که وقتی به یاد ابوحسن میافتد، آرزو میکند که روزی پیش ابوحسن برود. او که حالا در خانه مادر واقعیاش زندگی میکند، از بابت اینکه مادر روبند ندارد، بسیار ناراحت است: «برای من خیلی سخت است که کسی به خانه ما بیاید و مادر و خواهرم را درحالی ببیند که موهایشان را نپوشاندهاند.» در مجموع، بیش از 6200 یزیدی - که توسط داعش بهعنوان کافر شناخته میشوند- از زمانی که داعش در سال 2014 وارد سنجار در عراق شدند، گم شدهاند.