سعید اصغرزاده معاون سردبیر
مسعود فراستی، منتقد حاضر در برنامههای سازمان صداوسیما در آغاز میز نقد این هفته برنامه هفت گفته است: «جناب آشنا، معاون ریاستجمهوری راجع به سریالی که آمریکایی است، نظر دادند. چون این حیطه ما است، نه حیطه ایشان پس لطفا در حوزه ما دخالت نکنند، همانطور که ما وارد سیاست نمیشویم، چون این سریال بسیار بد است و موضوع بسیار التهاب دارد که بسیار تیپیکال است و قادر نیست مسأله به این مهمی را منتقل کند. آمریکاییها طبق معمول از این موضوع استفاده میکنند، تا بگویند ما به حقیم! جملهای که آقای آشنا خوششان آمده این است که آیا حاضر هستند تاوان دروغهای خود را بپردازند!»
پیش از این، مشاور فرهنگی رئیسجمهوری و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری، تماشای «چرنوبیل» یک سریال کمپانی آمریکایی HBO را به «دولت و حکومت» با تکیه بر یک دیالوگ سریال توصیه کرده بود: «بهای دروغ چقدر است؟!»
اینکه فراستی که همیشه تلاش کرده بگوید طرف مردم عادی است، مخاطب عام را در نظر میگیرد و بعد تبدیل به آقای نقاد میشود، چرا از توصیه عام آقای آشنا به دولت و حکومت برآشفته است، میتواند دلایل عدیدهای داشته باشد.
1- توصیه جناب آشنا، توصیهای محتوایی و در حوزهای عمومی مطرح شده و سعی در نفوذ در قلمروی اختصاصی سینما و نقد نداشته است، اما فراستی اینبار برعکس توصیهاش به آشنا، به حوزه سیاست چشم دارد و از همین منظر است که برمیآشوبد، مخصوصا آنجا که میگوید آمریکاییها میخواهند مثل همیشه بگویند برحقیم! فراستی همیشه حوزه نقد اثر را رها کرده و به مولف هجوم برده است.
از همین منظر نه یک منتقد هنری که منتقدی سیاستپیشه محسوب میشود. او دلش میلرزد که یکی بگوید: روسها دروغ گفتهاند! غافل از اینکه آشنا دروغ را عملی عام در نزد تمام دولتها دیده، آنچنان که مفاهیم سریال به مثابه سخنی ضد ماکیاولی دیده شود.
2- فراستی در دانشگاه جامعهشناسی و اقتصاد سیاسی خوانده و لیسانس خود را با تزی درباره سرمایهداری در جهان سوم گرفته و هنوز تمام دلمشغولیهایش معطوف به آن است. آنچنان که در هر فیلم، در هر گفته و در هر مولفی به دنبال دشمنی بزرگ و توطئهای بزرگتر است، توطئهای که نظام سرمایهداری آن را پرداخته و وسعت بخشیده و هیچکس نمیبیند جز او.
3- فراستی اسفند ۱۳۵۷ به ایران آمده. مدتی زندان بوده، چپ بوده و عضو حزب رنجبران یکی از احزاب انشعابی از حزب توده و سهسال و نیم زیر حکم اعدام، بنابراین ساختههای ذهنی و نقدهای صریح او نه زاده همگرایی و عشق به مردم که پرداخته ذهنی است که با خواندن و فقط خواندن! میخواهد با شتاب از گذشته ناجور خود عبور کند و از جنس ناجی خود شود و خود تبدیل به ناجی شود. طبیعی است که این نگاه با نگاه حسامالدین آشنا متفاوت باشد. کسی که در 16سالگی به سپاه پاسداران پیوسته، در 17 سالگی به نویسندگی و اجرای برنامههای رادیویی پرداخته، دارای مدرک کارشناسی ارشد معارف اسلامی و تبلیغ و دکتری معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق (ع) و از شاگردان مهدویکنی بوده و دست آخر اینکه مشاور فرهنگی روحانی در دولت است. نگاه فراستی به سریال، نگاه به توطئه اردوگاه راست علیه اردوگاه چپ است و نگاه آشنا؛ دلسوزی برای مسئولان و توصیه به عبرتآموزی از تمام جدل های تاریخی. آشنا یک مشاوره فرهنگی ساده داده، اما فراستی وارد جدال هیچکاکیها - تاراکوفسکیهای سالهای آوینی شده ...
4- هم آشنا گاه نابهنگام حرف میزند، هم فراستی. شاید هر دو عاشق دیدهشدن باشند. اما اینبار یکی از بهنگامترین توصیههای آشنا را شاهد بودیم و یکی از بیهنگامترین مواضع فراستی. شاید دلیلش ساده باشد: مردم از سیاست خسته شدهاند. این را چرنوبیل میگوید. این را آشنا فهمیده، اما فراستی هنوز صید خود را از سیاست نکرده. نگاه آشنا به سینما، نگاه به زندگی مردم است و فراستی این یک مورد را نفهمیده، چون برای فهمیدنش مطالعه و تماشا کافی نیست، باید با مردم زندگی کرد.