تکلیف تقریبا معلوم است. پنجشنبهشب، یکی از مهمترین رویدادهای فوتبالی هفتههای اخیر به گزارشگر جوان و جویای نامی داده شد که ادبیاتش با انتقادات بسیاری مواجه است. او قبل از این هم چند بازی کمتر مهم را گزارش کردهبود. البته حضورش در فضای مجازی پررنگتر بود و همه گزارشهای پرجیغ و پر از تعبیرات عجیبش را برای فوتبال، والیبال و فوتبال ساحلی شنیدهاند. عباس قانع معتقد است که این سبک از گزارشگری متفاوت است و او هیجان مسابقه را با لحن و کلمات اغراقشدهاش بهتر به تماشاچی منتقل میکند. منتقدان او هم میگویند قانع فقط سعی میکند با گرتهبرداری از نوع گزارشهای لاتین یا عربی، با فریاد زدن و به کار بردن واژههای عامیانه خود را به تماشاگر نزدیک کند. در این راه نه اطلاعات فوقالعاده فوتبالی کمکش میکند، نه تعبیرات و تصویرپردازیهایش خلاقانه و فراتر از ذهن مخاطبان کمی باسواد است و نه حتی هیجانش با صداقت و راحتی همراه است. او به شکل اعصابخُردکنی سطحیترین ادبیات و کلیشهایترین توصیفها را با فریاد و داد و بیداد میآمیزد تا مثلا به فوتبال حس و حال بدهد؛ ملغمهای از خیابانی و علیفر و سیانکی؛ با چند جملهپردازی فانتزی کودکانه بیشتر. او برای بازی انگلیس - هلند در نیمهنهایی لیگ ملتهای اروپا هم از همین روش استفاده کرد.
هرچند دقیقه یکبار هلندیها را لالههای نارنجی یا لالههای افسرده و پژمرده یا لالههای باطراوت خواند و برای انگلیسیها هم مدام از لقب سهشیرها استفاده کرد؛ کاری که احتمالا برای کودکان بسیار خوشایند است و لابد بچهمحلهای عباس قانع از آن لذت خواهند برد و به خاطر آن تشویقش خواهند کرد. اما اعصاب میلیونها بیننده برای دو ساعت به بازی گرفته شد. این که آمدن عباس قانع به گزارشگری شبکه سه با رفتن عادل فردوسیپور همزمان شده را نمیشود اتفاقی دانست. بالاخره این نشاندهنده سلیقه و تفکر مدیران ورزشی و غیر ورزشی شبکه است. مدیرانی که در خوشبینانهترین تحلیل، متوجه نیستند که عادل فردوسیپور به چه دلیل از سوی عوام و خواص ستایش میشود. حواسشان نیست که او با توجه به سواد و تسلطش بر زبان انگلیسی و فوتبال جهان، چه احاطهای بر کارش دارد و چطور میتواند هر گزارش را تبدیل به اجرایی منحصربهفرد کند. فقط به این نکته توجه کنید که عادل فردوسیپور و گزارشهایش کمترین طعنه و انتقاد را در فضای مجازی میشنیدند و او با وجود سالها گزارش فوتبال، جز در موارد بسیار بسیار اندک، مطلقا دستمایه شوخیهای توییتری و تلگرامی نبوده. از این طرف، عباس قانع جان میدهد برای دست گرفتن و اینکه از روی گزارشهایش دابسمش بسازند و سوژهاش کنند؛ چیزی که احتمالا از نظر خودش یک امتیاز مثبت است و بشدت از آن استقبال خواهد کرد؛ همانطور که علیفر و خیابانی از این شکل توجه لذت میبرند و خوششان میآید. اینها شاید برای بیننده ساده و غیرحرفهای تلویزیون چندان قابل تفکیک نباشد، اما وقتی مدیران یک شبکه به جای توجه و ارزش دادن به گزارشگر نخبهشان، او را کنار میگذارند و گزارشگرانی را جایگزین میکنند که همه هنرشان لودگی و خراب کردن تماشای یک مسابقه فوتبال است، درباره شایستگی و استانداردهایشان چه فکری باید کرد؟ واقعا استادان رسانه، گزارشگرهای قدیمی و کارشناسان چه فکر میکنند وقتی میبینند که عادل میرود و قانع میآید؟ درباره سطح مدیریتی رسانه و نگاه مدیریتیاش چه قضاوتی خواهند داشت؟ درباره ذائقه مدیر ورزش شبکه چه خواهند گفت؟ و این وضعیتی است که امروز دچارش شدهایم و معلوم نیست تا کی باید تحملش کرد؛ متاسفانه.