عبدالرسول وصال
مدير مسئول
من راه خانه خودم را خيلي دوست داشتم. فاصله خانه تا محل كارم كمي بيشتر از ششكيلومتر بود. صبحها از بلوار كمالي تا ميدان صادقيه يا به قول قديميهاي تهران، ميدان دوم آرياشهر تفريحكنان پشت فرمان طي مدت 20 دقيقه رانندگي با سه چراغ خطر كمخطر به محل كار ميرسيدم و شبها چون مسير برگشت اشرفياصفهاني ترافيك بدقوارهاي داشت از مسير ستاري به خانه برميگشتم. فاصله محل كار تا خانه از مسير ستاري بيش از 9 كيلومتر بود. در آن ساعت شب يعني حدود 8 الي 9، مدت 20 دقيقه طول ميكشيد تا به خانه برسم. محمدعلي جناح جنوب را طي ميكردم تا به اتوبان تهران_كرج ميرسيدم و از خروجي اول به طرف ستاري رانندگي ميكردم. وقتي به طرف شمال حركت ميكردم ترافیک روان بود. چراغهاي دامنه تپههاي پونك سوسو ميكرد. هرچه به جلو ميرفتم نور چراغها بيشتر و اميد من به رسيدن به خانه بيشتر ميشد. شكايتي نداشتم. وقتي به خانه ميرسيدم حس و حال خوبي از كار روزانهام داشتم اما مدتي است اوضاع به هم ريخته است و ديگر نميتوانم از راه همیشگی به خانه برگردم. در حدفاصل محل كار تا خانه ما درست بين بلوار ستاري تا همت، فروشگاهي بزرگ بهنام كوروش افتتاح شده است كه نهتنها راه مرا تغيير داده بلكه شيوه و سبك زندگي محلههاي اطرافش را دچار دگرگوني كرده است. اين غول خفته مدت كوتاهي است بيدار شده و تاريخ و شيوه زندگي منطقه پنج تهران و محله اطراف خود را دچار ناآرامي، تلاطم و سردرگمي كرده است. اين مجتمع عظيم تجاري درست كنار خياباني است كه بزرگراه محسوب ميشود و درست در همان ساعتي كه پر رفت و آمد است محل تردد مشتريان است و جالب آنكه اين مجتمع عظيم داراي پاركينگي است كه دسترسي به آن فاقد تعريف مشخص است. رسيدن به ورودي پاركينگ فروشگاه مستلزم عبور از ميان كوچههاي پيچدرپيچ توأم با سلب آسایش ساكنان خانههای اطراف است. از ساعت 5 بعدازظهر ترافيك خيابان ستاري در حدفاصل فردوس تا همت محلي كه اين غول مردمآزار قرار گرفته به شدت دچار سنگيني نفس و اتلاف ثروتهاي مردم است. اتومبيلهاي اين مسير كه تعداد آنها كم نيست، سوخت ارزان ميسوزانند و ساعتها وقت تلف ميكنند تا سود مناسب عايد سازندگان اين مجتمع عظيم شود. برندهاي مختلف غربي در اين مجتمع درحال ارزشآفريني هستند. ارزشهاي جهادي بهوسيله مشتريان اين برندها آفريده ميشود تا شعارهاي جهادي تحقق يابد. راستي اگر ميزان هزینه و مالياتي كه از طريق ساخت اين مجتمع نصيب شهروندان میشود در یک کفه و از طرفی هزینه سوخت اتومبیل شهروندان به دلیل توقف ترافیکی و هدررفتن وقت مردم در کفه دیگر ترازو قرار گیرد معلوم میشود زیانکار اصلی طی سالیان متمادی مردم خواهند بود.
من هيچوقت ديگر نميتوانم
از راه همیشگی به خانه برگردم
اینک از راهی دورتر یعنی حدود 13كيلومتر بیشتر طي ميكنم تا به خانه برگردم و ديگر چراغهاي تپههاي پونك را نميبينم كه هرچه به آن نزديك ميشدم اميد به خانه برگشتن در دلم زندهتر ميشد. اين شبها ديگر از آن خاطرات خبري ندارم و احساس ميكنم راه خانهام را به ديگري فروختهاند يا جويندگان ثروت، راه خانه مرا تاراج كردهاند. راستي چه كساني شهر را ميفروشند و چه كساني مشتريان شهر هستند و اين خريد و فروش در كدام بنگاه صورت ميپذيرد؟ آيا كسي خود را مسئول ميداند كه به يك سوال از هزاران سوالي پاسخ دهد كه هر روز در ذهن ما خطور ميكند؟ مثلا ميتوانند پاسخ دهند كه هر مترمربع خيابان ستاري در منطقه پنج تهران چند تومان است؟! و آيا خريد و فروش آن مباح است و فروشنده كيست و خريدار چه كسي است؟