سعید اصغرزاده
فرماندار شهرستان خلخال واقع در استان اردبیل گفته در حالی که دمای هوای این شهرستان به 10درجه زیر صفر رسیده، در تعداد قابلتوجهی از مناطق روستایی آن، دانشآموزان در کانکس تحصیل میکنند. مهدی احمدی، فرماندار این شهرستان گفته تنها در بخش خورشرستم این شهرستان از 30مدرسه روستایی کلاسهای 11مدرسه در کانکس برگزار میشوند. وی گفته مسئولان اداره نوسازی مدارس استان بهجای توجیه کار خود مبنی بر استاندارد بودن کانکسهای استفاده شده در این مدارس به فکر تکمیل پروژههای نیمهکاره این شهرستان باشند.
راستش با شنیدن این حرفها یاد گفتههای دکتر امیدی در همایش رفاه اجتماعی در برنامه ششم توسعه افتادم که موانع نهادینهشدن نظام جامع رفاه اجتماعی را توضیح میداد و میگفت برای ایجاد حداقل رفاه برای مردم، دولت مکلف است و اختیار ندارد که بخواهد انجام دهد یا ندهد و بعدش منت بگذارد سر مردم که انجام دادم و بعد یاد فیلم «ماهیها در سکوت میمیرند» افتادم که دکتر اباذری در ابتدای سخنان تندش در نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ؛ بررسی جامعهشناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی» در تالار ابنخلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به آن اشاره داشت. (مقایسه عکسالعمل مردم به مرگ سیستان و مرگ پاشایی!)
هرچند سنت گفتاری تیز و تلخ روشنفکران همواره آنان را از بازگشت به جایگاه واقعیشان بین مردم دور میکند اما صحبتهای اباذری جدا از تأثیر و موجآفرینی ضروری در حوزه نقد اجتماعی، موجب شد فیلمی که در یوتیوب و سایتهای داخلی کم دیده شده بود در این چند روز صدها برابر دیده شود و بلعکس همین تندی زبان او، این دفعه عامل تعاملش با جامعه گشت! در اینجا قصدم تحلیل آن سخنان یا کنکاش در موضوعاتی نیست که به خوبی این روزها دارند بیان میشوند. فقط میخواستم بگویم که اگر کودکان خورشرستم برای تحصیل علم سرما میخورند و دولت کاری نمیکند، ما مکلفیم که هم از دولت بخواهیم که کاری بکند و هم خودمان داوطلب کمک به آنها شویم. این کاری بود که یاسر عرب کارگردان فیلم در زمستان سال گذشته کرد و باعث شد که نمایش فیلمش در رسانه کشوری دولت را آن زمان به تحرک وادارد. اباذری را امروز به تحرک وادارد و....
دوست دارم دستنوشتههای یاسر را چاپ کنم. دوست دارم به جای نوک انگشت اباذری، آنسویی را که اشاره میکند ببینم. بودا میگوید: با انگشت به ماه اشاره کن. ابلهان به جای دیدن آن، نوک انگشت تو را میبینند....
چهارشنبه ۱۱ دیماه ۹۲
«هوا طوفانی است. نه! معنی گردوغبار را در ذهنمان باید عوض کنیم وقتی شدتش 90 برابر حد استاندارد هشدار است. 90 برابر میدانی یعنی چه؟ یعنی توی ماشین نشستهای و روی کاپوت را نمیبینی. یعنی ممکن است ظرف چند شب روستایی زیر شن دفن شود. یعنی گاهی یک نفر بیرون خانه تا صبح میایستد تا فردا که باد کمتر میشود اهالی خانه که در منزلشان و دیوارها تا سقف پوشیده از شن شده راهی برای خروج داشته باشند و زنده به گور نشوند.
آقای نوبخت هم امروز آمده. مردم خیلی خوشحالند. میدانی چرا؟ چون 3بار بهخاطر شدت باد و گردوغبار مجبور شدند مسیر حرکتش را در جادهها عوض کنند و این واقعه به گوش مردم میرسد. مردم خوشحالند که نوبخت ولو برای چند ساعت ولو در ماشین آخرین سیستمی که شمر هم جلو دارش نیست، مجبور به تغییر مسیر شده و ذرهای از دردسرهای ایشان را از پشت شیشه اتومبیلش دیده است. این خبر بین مردم پیچیده و دلشان را شاد کرده! (گفتم مردم خوشحال بودند عزیز جان نگفتم تو خوشحال باش که حالا همه رفع 20سال سوءمدیریت گردن تیم حسن روحانی است)
امروز روز اولین سوال ماست! سوال: حدود 30هزار نفر از ساکنان منطقه طی سال اخیر و بیشترشان در 6ماه اول از منطقه کوچ کردهاند. چرا؟
دوربین را میگیریم و راه میافتیم بین مردم شهر زابل پرسوجو میکنیم. مردم چهار حرف دارند.
بیآبی. بیکاری. مرز و چهارمین حرف!..........
لابد حرفهای یاسر را میتوانید در اینترنت سرچ کنید و بخوانید و من ستوننویس ماندهام که چرا نباید از این تحرک بهوجود آمده بهترین استفاده را ببریم؟
راستی یاسر جان! چهارمین حرف چه بود؟
چهارمین حرف: چه جای ماندن؟ باید رفت. میگویند: هر که توانسته رفته آنکه مانده ایستاده است تا توان رفتن پیدا کند یا آنکه استطاعت رفتن ندارد. مثلا ادارهجاتی است اما...! اما نیروی انتظامی بعد از کوچ گسترده مردم دستور پیدا میکند جلوی رفتن مردم را بگیرد. یعنی هیچکس اجازه ندارد با اسباب و اثاثیهاش از منطقه سیستان خارج شود!