| ابوالفضل حمیدکمالی |
سطر اول: درود بر مترجم خوب. درود بر شعور و دانش. درود بر روشنایی کلمات و سلام بر همه
الا سلام فروش. سلام بر کتاب خوب. سلام بر نویسنده خوب. سلام بر همه چیزهای خوب و کوچک که زیبایی را در جان آدم زنده نگاه میدارند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که کسی برسد و از شما بپرسد: فلانی! کتاب چه تاثیری بر زندگی آدمها دارد؟ بیشک بارها و بارها با این پرسش روبهرو شدهاید که نویسندهها کتاب مینویسند که چه شود؟ راستش را بخواهید این پرسشها مانند سرعتگیرهای خطرناکی هستند که میتوانند ریشه هر تلاش و جستوجویی را در دم بخشکانند. يك زمانهایی هست که آدم دلش میخواهد هر کاری را دارد بگذارد زمین و برود گوشهای بنشیند یک کتاب خوب بگیرد دستش و شروع کند به خواندن؛ کتابی که داد دردهای خاموش جان آدم را از کلماتی که در بازار مکاره فضل و فخر و متنفروشی به حراج رسیدهاند، بستاند. کتابی که سایه دادخواهی طبیعت را بر سر دادخواهان سکوت خورده میگستراند و شعور و دانایی تولید میکند و نور میافشاند تا تاریکی شکن باشد تا جرأت زندگی از دیواره کلمات سرد بالا بخزند. بله! کتاب خوب حاصل تلاش برای درک زندگی است. زندگی هم ماجراهای فراوانی دارد؛ یک روز شادی است صد روز غم، یک روز زیاد است و صدها روز کم. چه میشود کرد؟ اگر قرار بود اتفاقی بیفتد و
همه چیز، مفت و ارزان به آدم برسد، انسانها دیگر هیچ تلاشی نمیکردند. یک خیام برای یک جهان بس بود اما جستوجو و نوشدن در ذات زندگی است. کسی هم نمیتواند جلوگیری کند از نوشدن و تازه شدن. آیا طبیعت با تمام قدرتی که دارد میتواند فرارسیدن بهار را لحظهای به عقب بیندازد؟ میتواند جلو جوانهزدن گلهای زیبای سرخ و سفید و زرد و بنفش را بگیرد؟
داستان، شرح جدال رویاها با واقعیتهایی است که هر داستاننویسی بهگونهای به آن میپردازد. رمان ظلمت نیمروز یکی از این کتابهاست. اين رمان را بخوانيد و در این روزهای پاییزی که آلودگی دود و کمفروغی خورشید، دل و دماغی برای آدم نگذاشته، جانی به آرزو تازه کنید و یقین داشته باشید کلمات، الفبای زبان نویسندگان، جایی همین دور و برها، دارند کلمه میشوند و جمله میشوند و کتاب میشوند و منتشر شدن یا نشدنشان،
غصه خوردن چندانی ندارد چون دور تاریکی به روشنایی خواهد رسید مثل شب که روز میرساند و روز اگر روز باشد گرمایش به جان مینشیند و خب، مثل همین ظلمت نیمروز.
رحمت به شیر پاکی که بر شریان نویسنده
با وجدان جاری میشود. درود به روح و روان جد و آباء مترجمی که کتاب خوب ترجمه میکند. کلمات که بخشی از شریان اصلی حیات انسانها هستند و روشنی در جان آدمها میکارند. نویسندههای خوب میدانند که آدم، همان اندازه که به آب، نان و آفتاب نیازمند است به فهمیدن هم نیاز دارد و کتاب خوب، دروازه طلایی فهمیدن است. دروازه طلایی فهمیدن؛ فهمیدن خود و دیگری و زندگی، که اصل ماجراست.
اين رمان به شما نشان مي دهد که چه واقعیتهای تلخ و شیرینی امکان تکرارش در تاریخ وجود دارد. شما با خواندن این رمان میتوانید به این مسأله پی ببرید که چه عواملی سبب تکرار تاریخ در جهان میشود و شهروندان جوامع مختلف، چه سهم و نقشی در تکرار شدن تاریخ دارند و اصولا تاریخ توسط چه کسانی تکرار میشود؟