شهرام شهيدي طنزنویس
امروز میخواهیم با شما روند مباحثه دو کارشناس فرهیخته در کشور را مرور کنیم:
مجری تلویزیون: درود و شبخوش به محفل گرم آریاییتان. امروز در این میزگرد صمیمانه دور هم جمع شدیم تا با همآوایی مهربانانه و یشمی خود سرود شادی و همبستگی سر بدهیم و به دنیا بفهمانیم ما همه در کنار هم سرخوش و شاد و خندان هستیم و جز کوبیدن مشت مختصر بر دهان یاوهگویان هیچ دغدغه دیگری نداریم. در این خصوص از دو عزیز کارشناس شعر کودک دعوت کردیم در این همسرایی مهروش ما را یاری دهند. آقای دکتر خوش آمدید. استاد شما هم خیلی خوش آمدید. ابتدا دعوت میکنم به دکلمه شعری که توسط همکارم اجرا میشود دقت فرمایید.
صدای همکار: اتل متل توتوله... گاو حسن چه جوره؟... نه شیر داره نه اونی که میگن لولو برده... گاوش را بردن هندستون... یک زن کردی بستون... اسمش را بذار عمقزی... دور کُلاش قرمزی... هاچین و واچین... یک پاتو ورچین
استاد: این ترانه فولکلور. یک ترانه ضد دولتی است. اولا گاو حسن چه جوره اشاره مستقیم دارد که گاوداریها هنوز خصوصیسازی نشده و در اختیار دولت است.
دکتر: بنده مخالفم. در اینجا حسن اسم خاص نیست. اسم عام است و شما چیزی نمیفهمید.
مجری: دکتر به نظر شما اتل متل بازی خوبی است؟ مهرانگیز است؟
دکتر: بنده از زاویه دید دیگری به موضوع نگاه میکنم. آن چیزی که لولو برده ضمن انتقاد شدید به دولت قبل نوعی نشر اکاذیب بوده و حرف زشت است.
استاد: لولو برده شما ناراحتی؟ مردک هیچ چی نفهم این یک حقیقت تاریخی است. گاو را بردن هندوستان یعنی وفور صادرات غیرنفتی.
دکتر: حقیقت تاریخی را بکنم تو چشمات نادخ؟ بز الان میفهمد که ما به جای صادرات، واردات داریم. آن هم از چین و ماچین. هند کجا بود مرد حسابی؟ تازه با پولش رفته ازدواج کرده یک زن کردی هم گرفته.
استاد: همین دیگر. فقط بلدید قضیه را قومیتی کنید. چرا زن لر نگرفته؟ چرا فارس نگرفته؟
دکتر: چون دلش نخواسته. مردک ازدواج که دیگر بایدی نیست. انگار بگویی چرا دور کُلاهش قرمزیه؟ لابد پرسپولیسیه؟ اگر بود که الان باید تو سوراخ موش قایم میشد با اون تیمش.
استاد: بله که هست. پرسپولیسی ششتایی و دهتایی است. تو قزمیتی نمیفهمی. طرفدار یک پابرچیدنی. سانسورچی.
مجری: عزیزان دل. دوستان خوب. این برنامه کارشناسانه شعر کودک است. لطفا لبخند بزنید. نفس عمیق بکشید. آهان. حالا آقای دکتر به نظر شما کودک خوب است؟
دکتر: اگر این استاد خوب است کودک هم خوب است. بچه برداشتید آوردید تلویزیون.
استاد: آخه گنده... گنده باقالی. نگذار بگویم مدرکت را از کدوم خرابشدهای گرفتیها. آکسفوردی نچسب.
دکتر: بهتر از بورسیهای بودن شماست که. بابای متقلبش تو باشی بچهات چی از آب درمیاد دیگه.
مجری: دوستان عزیز برنامه زنده است.
استاد: هه هه. برنامه زنده است. ی ی ی ی ی. مگه برنامه مرده هم داریم؟ مجری بیسواد بذارن همینه دیگه.
دکتر: تنها موردی که با این نفهم هم رأی و عقیده هستم همین است.
مجری: بیرون هم را میبینیم!
بنده: همانطور که ملاحظه کردید فرهنگ بحث و مناظره به شدت مفقود شده و از دسترس خارج است. جوری که امیدی به زنده ماندنش نیست. به نظرم لولوی نامبرده این فرهنگ را هم قاپیده.
دکتر: تو هم ببر صدات را.
بنده: چشم!