اسداله امرائی نویسنده و مترجم
همه آدمها میدانند تصادف چیست. احتمالا همه هم میدانند تصادف کردن اتفاق بدی است و تصادف نکردن یک اتفاق خوب. اتفاق خوبی که باز هم احتمالا همه ما دوست داریم ادامهدار باشد، یعنی هیچ وقت تصادف را تجربه نکنیم. کافی است کمی درباره مفهوم واژه کشته شدن فکر کنیم. این واژه یعنی از بین رفتن، یعنی مردن، یعنی از بین رفتن کسی که عزیز یک خانواده است. احتمالا شما هم مثل من از شنیدن آمار پرتکرار تصادفات جادهای و شهری خسته شدهاید. احتمالا برای شما هم شنیدن چنین آماری پا را فراتر از تکرار مکررات نمیگذارد. هر ساله با تغییر قوانین و جریمه متخلفان راهنمایی و رانندگی مواجه هستیم. مثلا عبور از فلان چراغ قرمز در بهمان منطقه جریمه 100هزار تومانی دارد و دیگری جریمه 200هزار تومانی. میزان جریمهها هم هر سال افزایش مییابند اما به راستی چرا میزان تخلفات کاهش پیدا نمیکند؟ چرا اعمال قوانین سختگیرانه تاثیری که از آنها انتظار داریم را نمیگذارند؟ تا به حال به ماهیت اصلی واژهای به نام «طرح ترافیک» فکر کردهاید؟ مخلص کلام این است: طرح ترافیک یعنی پول بدهی و وارد حریمهایی شوی که حق شکستنشان را در حالت عادی نداری. بنابراین میشود نتیجه گرفت با پرداخت مبلغی پول قانون راهنمایی و رانندگی خریدنی است. این یعنی قانون راهنمایی و رانندگی به راحتی خم میشود. این قانون در کشور ایران به راحتی زیر پا گذاشته میشود و از بین میرود، فقط کافی است کمی پول داشته باشید! براساس اطلاعاتی که دارم در برخی کشورها کوچکترین تخلف راهنمایی و رانندگی باعث محرومیت چند ساله متخلف میشود. حداقل زمانی که برای پیگیری مشکل به وجود آمده برای شخصی که جریمه شده یکسال است. برطرفکردن مشکل در این شرایط آنقدر سخت است که ممکن است فرد کلا رانندگی را کنار بگذارد. حالا این وضعیت را با آنچه در ایران شاهدش هستیم مقایسه کنید. رانندگی دقیقا مثل اعتیاد و فقر یک مسأله اجتماعی است. با این تفاوت که به نظر من تغییر دادن فرهنگ نحوه رانندگی کاری به غایت سختتر از برطرف کردن مشکلاتی مثل فقر و بیکاری است. میدانید چرا؟ چون هر روز رانندگی ما بدتر میشود و خبری از این فرهنگسازی نیست. درحالیکه برای دیگر مشکلات اجتماعی حداقل یک جلسه نقد و بررسی یا یک اقدام فرهنگسازانه انجام میشود و تغییراتی (هر چند اندک) در مورد آنها حاصل شده است. بهنظر من در بسیاری از موارد میشود به جای اعمال سیاستهای صرفا جریمهای، نظامهای تشویقی را هم به وجود بیاوریم. منظورم درست شبیه آن کاری است که شرکتهای بیمهای انجام میدهند. بهنظر من راهنمایی و رانندگی هم میتواند از رانندههایی که در موقع رانندگی در خیابان یا جاده تخلفی انجام نمیدهند با یک سری سیاستهای تشویقی قدردانی کند و به مردم بقبولاند که بین بد رانندگیکردن و خوب بودن در خیابان تفاوت وجود دارد. باید مردم را به صورت غیرمستقیم به انجام رفتارهای صحیحی ملزم کنیم. من خانمی را میشناسم که به مدت 7سال است که از یک ماشین دولتی استفاده میکند اما طی این مدت حتی یکبار هم جریمه نشده و هیچ قسمتی از ماشینش هم آسیب ندیده است. میدانید چرا؟ چون او میداند که اگر مرتکب تخلفی شود علاوهبر جریمه مربوط به راهنمایی و رانندگی از سوی ارگانی که ماشین را در اختیارش قرار داده هم جریمه میشود. بنابراین خودش را ملزم کرده که به بهترین نحو رانندگی کند و به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارد. در مورد بحث تصادفات در راهنمایی و رانندگی آموزشهای درست و حساب شده به رانندگان است. در مورد برخی از قوانین مثل راهنمایی و رانندگی که با جان مردم در ارتباط است نباید هیچ روشی برای دور زدن وجود داشته باشد. نباید سستیهای قانون به نحوی باشد که متخلف با پرداخت رشوه از مهلکه فرار کند و با راحتی و آرامش به تخلفات خطرآفرینش ادامه دهد. در وضعیتی که امروز به وجود آمده راه را برای اعمال سیاستهای آموزشی بلندمدت بسته است. الان باید قضیه را جدی گرفت و در صورت عبور رانندهای از چراغ قرمز گواهینامهاش را باطل کرد. باید کاری کنند که راننده متخلف 10سال بعد از ارتکاب به خلاف گواهینامه خود را پس بگیرد. راننده نباید صرفا از جریمه شدن بترسد. باید بداند به غیر از خسارتهای مالی ممکن است او را تحت پیگیری قضایی قرار دهند. احتمالا در این شرایط میزان ارتکاب به تخلفات راهنماییو رانندگی به میزان معناداری کاهش پیدا میکند.