شهرام شهیدی طنزنویس
خانم باجی کنترل تلویزیون را گرفته بود دستش و نمیگذاشت کسی مسابقه فوتبال ببیند. برادرم گفت: «خانم باجی چرا اینطوری میکنین؟ فردوسیپور رفتها. این دوشنبه با هر دوشنبه فرق داره.» خانم باجی گفت: «من هم مثل شما ایرانی هستم. نو که میاد به بازار کهنه میشه دلآزار. اصلا از قدیم گفتن اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد.»
مادرم گفت: «پس لااقل بزنید آن طرف ببینیم بالاخره زینب باباش را پیدا کرد یا نه.» خانم باجی گفت: «نچ. امشب تلویزیون قرق است. اینترنت خانه قرق است. دستگاه پخش فیلم قرق است. ظرف چیپسخوری قرق است. کاناپه و تخمه آفتابگردان و دوغ محلی هم قرق است.»
برادرم گفت: «یکهو بفرمایید در خانه شرایط جنگی اعلام کردهاید.» خانم باجی گفت: «گفته باشم تا قسمت اول فصل آخر سریال تاج و تخت را دانلود نکردهام کسی سمت وای فای نمیرود. وگرنه دستش را قلم میکنم.»
روح آقاجان گفت: «آهان این را بفرمایید. عجب پشتکاری. اما خب اگر شما نگذارید فوتبال ببینم مجبورم بنشینم حرف سیاسی بزنم.» همه با شنیدن این حرف پشت چیزی پنهان شدیم. اما خانم باجی بیتوجه به این حرف گفت: «چه بهتر. هر غلطی دلت میخواهد انجام بده. »
برادرم قهر کرد و با پسر همسایه رفتند به اتاقش.
کمکم دیالوگهایی از اتاق مجاور
شنیده شد:
«حقوق نسلهای آینده را تاراج کردهایم»، « قانون در این زمینه ساکت است»، « تقریبا همه تالابهای کشور خشک شده است» «از نظر قانون، نسل آینده هیچ حقی ندارد» .
توجه خانم باجی کمکم جلب شد. یواشیواش سُر خورد سمت در اتاق و پشت دیوار اتاق سنگر گرفت. دوباره صدا شنیدیم: «نسل موجود اعم از حکومت، دولت و انسانها از طبیعت سوءاستفاده کردهاند.»
چشمهای خانم باجی هر لحظه بیشتر برق میزد.
دوباره از تو اتاق شنیدیم: «در قانون تصویبشده حریم خشک رودخانهها به فروش برسند»، «350 دریاچه از600دریاچه زیرزمینی خشک شده است»، «مردم اطراف دریاچه تحتتاثیر غبار نمکی خواهند بود».
خانم باجی دیگر نتوانست تحمل کند. در اتاق را باز کرد و یهو پرید وسط اتاق برادرم. با صدای بلند گفت: «کلک کی فصل آخر سریال تاج و تخت را دانلود کردی؟ دلت اومد یواشکی ببینی؟ واااااااااو چه دیالوگهای خشن و محکم و باصلابتی. چقدر دیالوگهاش با حال ما همخوانی دارد، خب ما را هم صدا میکردی با هم ببینیم. تکخور. جیمی که نمرده؟ بگویی جان اسنو مرده همین گلدان را روی سرت میشکنم.»
برادرم هاجوواج به خانم باجی نگاه میکرد. گفت: «چی؟ تخت و تاج؟ نفرمایید. بازی تاج و تخت کجا بود؟ داشتیم به سخنرانی اخیر رئیس سازمان محیطزیست گوش میدادیم.»
پسر همسایه گفت: «ولی حرفهاش جوری بود که انگار جان اسنو راست میگفت. بهزودی همه دریاچهها و تالابها خشک میشه و درواقع
!winter is coming»