بهنام حسینی- مدرس سینما| فیلم
Bio Pic) )- زندگینامهای- تختی قرار است ستایشی باشد بر اسطوره جهان پهلوان تختی نه فیلمی از زندگی آدمی به اسم غلامرضا تختی و از همین جاست که مشکل آغاز میشود. فیلمساز با این پیش فرض ذهنی عملا مقهور سلطه سایه افسانه تختی میشود و بنابراین امکان نزدیک شدن و نمایش زندگی واقعی تختی را از خود سلب میکند. حتی سکانس پر جزییات و با میزانسها و طراحی صحنه و لباس کودکی تختی بیش از اینکه شبیه واقعیت باشد، شبیه دنیایی آخرالزمانی است که نسبتی با واقعیت موجود تاریخی ندارد و از همین جاست که بافت بصری و سپس ساختار دراماتیک فیلم دچار تشتت میشود و درنهایت به کلیت اثر لطمه میزند. فیلمساز با انتخاب راوی و استفاده از تمهید نریشن، دایم درحال تأکید و توضیح بر اطلاعاتی است که در تصاویر میبینیم و انگار نگران این است که مخاطب همه چیزهایی که باید را نتواند بفهمد! از سوی دیگر تناقض آشکار مهمی نیز وجود دارد، آنجا که تختی در فیلم به لحاظ کنش نمایشی چنان منفعل تصویر میشود که با تصویر افسانهای که فیلمساز درصدد ساختن آن است فرسنگها فاصله دارد. فیلم تقریبا از رابطه تختی و همسرش از آشنایی تا ازدواج و بچهدار شدن چیز جز انفعال نشان نمیدهد و با سکوت و نمایش حداقلی همسر تختی ازکنار یکی از مهمترین شخصیتهای دخیل در زندگی و سرنوشت او به راحتی میگذرد. فیلم از جای دیگری نیز ضربه میخورد و آن اصرار به ارایه کامل اطلاعات و نمایش همه اتفاقات زندگی تختی تا آخرین حدی است که زمان فیلم اجازه میدهد. این نکته باعث میشود تماشاگر با انبوهی از صحنههای حاوی ریزه کاری مواجه باشد که پیش از هضم هرکدامشان، صحنه دیگری از راه میرسد و اجازه اندیشیدن را از او سلب میکند. فیلم از طرف دیگر کاملا درگیر کلیشههاست و استفاده مداوم عناصر بارها استفاده شده فرهنگی(به عنوان مثال صدا و ضرب زورخانه گوش آشنای شیرخدا) و دیالوگها و گنجاندن صحنههایی در باب مردمداری تختی که بارها شنیدهایم از این کلیشهها فراتر نمیرود. زندگی سیاسی تختی هم سردستی و بسیار سطحی تصویر میشود و حتی اشارات ریز و درشت و پرشمار و تأکید موکد ارادت تختی به مصدق و آیت ا… طالقانی و تعلق خاطرش به جبهه ملی نیز پس از مدتی ملالآور میشود. بازیگر نقش تختی هم در ادا کردن دیالوگهای حتی ساده نیز مشکل دارد. فیلم البته در اجرا و بازسازی صحنههای تاریخی و ترکیب آن با فیلمهای مستند آرشیوی خوب عمل میکند و به مدد جلوههای ویژه خوب در آفریدن فضای معاصر تختی موفق است.کارگردانی فیلم فارغ از نسبت و ارزش دراماتیکشان قابل احترام و حتی در صحنههایی مثل مسابقات، تمرین یا استقبال از کاروان کشتی ایران تحسین برانگیز و در حد استاندارد فیلمهای درام ورزشی است. موسیقی متن و تدوین آن نیز از نکات قوت و باعث دیدنی شدن فیلم است و البته فیلمبرداری عالی خضوعی ابیانه و استفاده هوشمندانه و چشمنواز از نور و سایه در ترکیببندی قابهای فیلم هم باعث لذت بردن از فیلم است.