| کرامت دانشپور | کارشناس ارشد جامعهشناسی |
مردم ایران هم حالا دیگر خودشان آنچه را که دوست دارند، دستبهدست میکنند؛ عاشقانهها را، عارفانهها را، اخلاقیات را، مسلکهای زیستن را و اجتماعیات را. انگار جامعه ایرانی هم مثل جوامع دیگر نسل در نسل به انتظار نشسته بود که ابزاری پیدا شود برای رساندن پیامی به دیگری. خوی اجتماعی انسان این را ایجاب میکند که با دیگری معنا شود و به این ترتیب حالا که دیگر هر کسی یک رسانه آنلاین در دستش دارد یعنی اجتماعیگری انسان هم به حداعلای خود رسیده است. مردم این جامعه حالا دیگر هر یک در دست خود رسانهای دارند که برای داشتنش نه نیازی به داشتن مجوزی از فلان وزارتخانه هست و نه نیازی به ممیزی و خط خوردگی و ... آنها رسانه و جادوی آن را خوب شناختهاند و همین آگاهی از ابزار و امکانات است که آنها را به خودآگاهی اجتماعی نزدیک میکند.
خودآگاهی؛ این همان عنصر مغفولی است که متفکران نامداری را دههها در طول عمرشان، به خود معطوف داشته چرا که اساسا کمترین کارکرد اشراف و وقوف بر خود، این است که انسان زیر بار هر چیزی که «بود و باش» او را تحدید میکند نمیرود. رسانههای شخصی و آزادی که امروز دیگر به مدد تکنولوژیهای برتر جهانی در اختیار شهروندان است، آنها را به مرزهای شناختی تازه از حیات اجتماعیشان رسانده است. بیتردید حالا دیگر اغلب افراد جامعه ایرانی هم، روزی را شب نمیکنند بیآنکه محتوایی که در شبکههای موبایلی منتشر میشود را نخوانده باشند. خواه این محتوا، یک پیام اخلاقی باشد و خواه یک طنز اجتماعی یا سیاسی. بدین اعتبار شهروندان جامعه ایرانی هر روز و هر لحظه مخاطب رسانههایی هستند که در دست همنوعان دیگرشان است. این همنوعان البته ممکن است هر یک از طبقات مختلف اجتماعی باشند و به این سبب، نوعی تضارب افکار طبقاتی در جامعه شکل گرفته است. مثلا یک شهروند طبقه متوسط، مخاطب رسانهای یک شهروند طبقه کارگر میشود و یک فرد از طبقه روستایی ممکن است مخاطب شهروندی از طبقه سرمایهدار شود. این تضارب اگر چه ممکن است واجد آسیبهایی از قبیل گسترش تضادها باشد اما در عین حال موجب میشود که شهروندان از حال یکدیگر با خبر شوند و چهبسا در همان فضای حیرتانگیز شبکه موبایلی، امکان هماندیشی، اتحاد و باز تعریف هنجارهای زیستی را پیدا کنند. اما مهمترین مسألهای که درباره شبکههای موبایلی و محتویات منتشر شده در آنها میتوان اشاره کرد این است که این شبکهها و محتویاتی که هر لحظه در آنها منتشر میشوند، عرصه نظم نمادین، واقعیتهای رسمی و پوشش سخت و سلب فضاهای از پیش تعریف شده را بر هم زده است. به معنای بهتر یک محتوای به اشتراک گذاشته شده وایبری، در لحظه انتشار واجد معنایی فراتر از معنای خویش است. این محتوا - هر چه میخواهد باشد- نظمی را بر آشفته میکند که طی سالها سیاستگذاران اجتماعی کوشیدهاند آن را تحکیم و تعمیق کنند. این اقدام شاید در لحظه و معنای نخستیناش مسبب ایجاد فضای تضاد در عرصه عینیت اجتماعی باشد اما اندکی بینایی و شنوایی لازم است که گردانندگان و کنترلکنندگان مجراهای رسمی را به این فهم تکامل یافته برساند که شهروندانی که فیالنفسه خواهان امنیت و آرامشاند، سری بر آن ندارند که این هر دو عنصر - خواست قلبی خودشان- را برآشوبند. آنها تنها از رهگذر اعتراض است اگر، مجرای رسمیای که آنان را نمیشناسد و نمیفهمد، خوش نمیدارند و به آن اعتراض میکنند.
شهروندان دیدهاند دهلیزهای رسمی اجتماعی چنان فروبسته و غیرگشودهاند که محتوای دلخواه شهروندان را جایی در آنها نیست، پس به تکاپو افتادهاند تا خود برای خود محتوایی تولید و منتشرکنند که میپسندند.
شبکههای موبایلی امکانی حیرتانگیز را پیش پای شهروندان گذارده است. امکان داشتن رسانهای که توی جیب جا میشود و هر شهروند میتواند با اندک تکاپویی - مطالعه، وبگردی و راههای دیگر افزایش معلومات عمومی - و نشر این معلومات در قالبهای مختلف در رسانه شخصیاش، با دهها، صدها و هزاران شهروند دیگر ارتباط برقرار کرده و آنها را مخاطب خود کند. این امکان حیرتانگیز که متاسفانه برای اصحاب نهادهای رسمی سببساز اتخاذ سیاستهای کنترلی شده، کاش همانقدر باعث تغییر نگاه به مولفههای اجتماعی میشد تا جامعه ایرانی به همافزایی در باورها و عرفیات برسد.