سیدمهرزاد موسوی | این گوشیهای هوشمندِ دست مردم یک سلاح است، نه به معنای کشنده و بد کلمهاش. یک سلاح به ظاهر معمولی که به پشتوانه شبکههای اجتماعی، میتواند قدرتمندتر از هر آن چیزی باشد-که تا قبل از این- با آن سروکار داشتهایم. سلاح بُرندهای که هم نقش شهروند- خبرنگار را بازی میکند (روش به نسبت تازه در همه دنیا و رسانهها) و هم به نوعی افشاکننده باطن آدمها. روش اول را همه میدانیم و با آن آشنا هستیم که دوربین موبایلها و زاویه دید مردم میتواند یک خبرنگار در لحظه و مکان باشد.
نوع دوم استفاده از این سلاح، سوژه ماست؛ اگر تا قبل از این، مسئول گمنامی میتوانست با تبختر با زیردستانش برخورد کند، رفتار محترمانهای نداشته باشد، کرامت انسانی را پاس ندارد و بعد در حضور دوربینهای رسمی یا جلوی چشم مقامهای بالاتر، روی دیگری از خود نشان بدهد و به آن مشهور شود، حالا اما، دوربینهای برملاکننده همه جا هستند؛ از جیب یک اربابرجوع ساده که بیاحترامی یک نماینده مجلس را به تصویر بکشد، تا تصویر پنهانی حرفهای یک وزیر اسبق به مردم تا همین آخری، نوع برخورد با یک سیلزده شاکی. حتی این دوربینها رفتار برخی مدیران را به چالش میکشند که راضی میشوند با معاونانشان روی صندلی بنشیند و کارگران روی زمین! (نمونه تازهتر این برخوردزننده، همین دیروز اتفاق افتاده). اتفاقاتی که به واکنش عمومی منجر شده و مرتکبان را به توضیح، پوزش، انکار، جبران یا... واداشته است.
قبول کنیم که این دوربینها، حریم خصوصی مسئولی را به هم نمیریزند (اصلا مگر مقام مسئول در فضای عمومی و مردمی حریم خصوصی دارد؟). آنها یک ناظرند، برای همه رفتارها و ازبینبردن بیشتر تظاهرها. قدرتی که این سلاحهای همگانی از شبکههای اجتماعی میگیرند، این هشدار را جار میزند که دوران ظاهرسازیها گذشته، آدمها باید بیشتر مراقب رفتارهایشان باشند، بدانند که احترام و ادب یک آپشن رفتاری نیست، اصل و اساس است و باید در همه لحظهها رعایتش کرد. این دستور به عذرخواهی از «مرد خوزستانی» یا توجیهنشاندن کارگران روی زمین، یک اتفاق مثبت است و گامهای بعدی حتما تاثیرگذارتر و مهمتر خواهد بود. به شرطی که به این سلاحهای بُرنده با همه نکات منفیاش کمی اعتماد کنیم!
نکته: هیچکس فراموش نمیکند که این تصویربرداریها و انتشار این رفتارها در کنار همه ویژگیهای مثبتی که بالا ذکر شد، خالی از آفت نیست؛ دستکاری در حقیقت یا نمایش بخش گزیدهای از ماجرا، در همین ابزار نو هم به وفور وجود دارد و نباید از وجود آنها هیجانزده شد ولی در کنار همه ضعفها و آفتها، این نوشته به نیمه پر لیوان نگاه کرده است. اینکه در هرصورت، بودن این دوربینها و شبکههای اجتماعی از نبودش بهتر است. نظارت-حتی درحالت نیمهمعیوب- از ولنگاری بهتر است. شفافیت ماحصل شبکههای اجتماعی است و باید تحویلش گرفت.