شماره ۴۴۷ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۷ آذر
صفحه را ببند
چرا هنوز «ظریف» را نشناخته‌ایم

آرمین منتظری دبير گروه سياسي

طی چند روز گذشته، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه آماج انتقادات برخی رسانه‌ها و چهره‌های سیاسی خاص قرار گرفت. دستاویز این انتقادات تنها جمله‌ای کوتاه از سخنرانی مفصلی بود که ظریف در همایش دیپلماسی هسته‌ای ایراد کرده بود. ظریف گفته بود: «من می‌توانم ادعا کنم که در نتیجه مذاکرات هسته‌ای ایران امروز به‌مراتب امن‌تر شده است و دیگر کسی به خودش جرات نمی‌دهد که کشور را تهدید به حمله نظامی کند». منتقدان معتقدند این جمله جواد ظریف، تضعیف نیروهای مسلح کشور است چراکه امنیت ایران منوط به آمادگی بالای نیروی مسلح کشور و قدرت بازدارندگی آنان است نه مذاکرات هسته‌ای و اتفاقا همین آمادگی بالای نیروهای مسلح کشور نقطه اتکا و اعتماد به نفس تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای است. منتقدان البته باید انتقاد کنند اما نکته‌ای در تمامی انتقاداتی که به «ظریف» مطرح می‌شود نهفته است و آن این‌که منتقدان هنوز ظریف را نشناخته‌اند.
محمدجواد ظریف، یک دیپلمات واقع‌گرا است. روش ظریف در دیپلماسی ریشه در مکتبی دارد که می‌گوید واقع‌گرایی زمان ‌نمی‌شناسد و کهنه نمی‌شود و همواره کاربردی است. در مکتب «ظریف»، حقایقی یادآوری می‌شوند که شنیدنش تلخ است. حقایقی که ممکن است برخی تاب شنیدنش را نداشته باشند. چراکه انسان اغلب مایل است خودش را گول بزند و این واقع‌گرایی است که پرده‌ وهم و گمان را از مقابل چشمان انسان برمی‌دارد. واقع‌گرایی یک دستور‌العمل مشخص ندارد؛ مجموعه‌ای از ارزش‌های متغیر است؛ روشی در اندیشیدن است نه دستورالعمل چگونه اندیشیدن و همین‌ها باعث می‌شود که واقع‌گرایی بیش از آن‌که نوعی دانش باشد، به نوعی هنر شبیه شود. البته واقع‌گرایی مانع از اشتباه کردن نیست. دیپلمات واقع‌گرا نه یک فیلسوف که یک مرد عمل است که همواره به این می‌اندیشد که چه اقدامی در سیاست خارجی، معنای منطقی داردو حتی در این حال نیز باز هم ممکن است اشتباه کند.
و اتفاقا به همین خاطر است که «ظریف» را - به‌عنوان یک دیپلمات واقع‌گرا - می‌توان سرآمد دلواپسان و دل‌نگران‌ها دانست. چراکه بدبینی در اندیشه دیپلمات واقع‌گرا همواره ارزشی بیشتر از خوشبینی بی‌جا و بی‌مورد دارد. چراکه «ظریف» به خوبی می‌داند که واقع‌گراها، در کار نگرانی بس ماهرند. اگر نگرانی در کار نباشد و اگر بدبینی در میان نباشد، اقدامات پیشگیرانه اندیشیده نمی‌شود و رخدادهای بد دقیقا زمانی رخ می‌دهند که اقدامات تضمینی و پیشگیرانه اندیشیده نشده باشد. یک دیپلمات واقع‌گرا هرگز تا آن اندازه که ارتباطش با خط پشتیبانی قطع شود، به خط مقدم نمی‌زند. دیپلمات واقع‌گرا هرگز با خوشبینی بی‌مورد میانه‌ای ندارد. چراکه به خوبی می‌داند خوشبینی بی‌مورد برابر است با رخ دادن اتفاقات غیرمنتظره‌ای كه منجر به فاجعه می‌شود. از این جهت دیپلمات واقع‌گرا هرگز چشم‌بسته و سرخوش جلو نمی‌رود.
جواد ظریف به خوبی می‌داند که احساسات را نمی‌توان همزمان در کنار سیاست‌ به کار گرفت. او به خوبی می‌داند که سیاست خارجی نیازمند دیپلماتی است که خونسرد و قاطع و بدون لرزش تن صدا و اندکی درنگ ناشی از احساسات، عمل کند و سخن بگوید. اگر زمانی فشار سر برآورد و فریاد‌ها برآمد که چنین کن یا چنان نکن، دیپلمات واقع‌گرا نه به فریاد‌ها توجه می‌کند و نه به فشارها. دیپلمات واقع‌گرا با خونسردی و به دور از احساسات به عواقب هر اقدامی و نه فریاد‌ها و فشارها، می‌اندیشد. چراکه احساسات به راحتی تغییر می‌کند اما این منطق است که همواره مستحکم و استوار است. آنهایی که امروز برای حمایت از اقدامی فریاد برمی‌آورند، ممکن است فردا در زمره منتقدان همان اقدام قرار بگیرند.
وانگهی، ‌برخی هنوز به این جمله باور نیاورده‌اند که «زمانی که دیپلماسی پایان می‌یابد، جنگ آغاز می‌شود». شاید هم برخی هنوز این جمله مقام معظم رهبری را نشنیده‌اند که گفته‌اند: «یک دیپلماسی هوشمندانه و فعال می‌تواند دستاوردهای بسیار مهم سیاسی، اقتصادی، انسانی و اجتماعی به همراه بیاورد که با هیچ حرکتی ازجمله جنگ‌های پرهزینه و پرخطر نیز حاصل نمی‌شود».
اگر محمدجواد ظریف، رئیس دستگاه دیپلماسی کشور نتواند مدعی شود که در نتیجه عملکرد دستگاه ذیربطش، کشور امن‌تر شده است، چه کسی می‌تواند؟ مگر حفظ و ارتقای امنیت ملی، ازجمله مهم‌ترین وظایف وزارت امور خارجه نیست؟ اگر نه این است پس دستگاه سیاست ‌خارجی می‌خواهیم برای چه؟
سخن ظریف هرگز به معنای زیر سوال بردن توان نظامی کشور و نادیده ‌انگاشتن تلاش‌های نیروهای مسلح نبوده است. اما واقعیت این است که تهدید نظامی یک کشور یا در بدترین حالت حمله به یک کشور نیاز به زمینه‌‌چینی‌هایی دارد که معمولا در عرصه دیپلماتیک انجام می‌شود. حمله به عراق و افغانستان، پس از مدت‌ها زمینه‌چینی دیپلماتیک انجام گرفت. قدرت‌های بزرگ همواره تلاش می‌کنند برای حمله یا تهدید نظامی کشورها، زمینه‌هایی توجیه‌کننده، ایجاد کنند. در دولت گذشته متاسفانه به‌دلیل برخی از عملکرد‌ها و سخنان خارج از عرف دیپلماتیک مقامات دولتی، چنین زمینه‌ای درحال شکل گرفتن بود و نوعی ایران‌هراسی در منطقه و برخی از نقاط جهان دیده می‌شد. امروز اما در نتیجه دیپلماسی دولت یازدهم، چنین فضایی شکسته شده است و دیگر زمینه‌ای برای تهدید ایران وجود ندارد.
از سوی دیگر سوالی که باید از خود بپرسیم این است که مخاطب سخن ظریف که بود؟ می‌دانیم که بخش مهمی از فعالیت‌های دستگاه سیاست خارجی معطوف به مهیا کردن زمینه مساعد برای جذب سرمایه‌گذاران خارجی است که با این کار هم ارز خارجی جذب کشور می‌شود و هم روند انتقال علم و تجربه تسریع می‌شود. امنیت یک کشور ازجمله اولویت‌های یک سرمایه‌گذار خارجی در روند تحقیقاتش برای سرمایه‌گذاری در یک کشور است و چه کسی باید این پیام را به سرمایه‌گذاران ارسال کند که ایران برای سرمایه‌گذاری کشوری امن است؟ چه کسی باید اعلام کند که سایه تحریم‌ها درحال عبور از آسمان کشور است؟ چه کسی می‌تواند منکر این واقعیت باشد که اظهارات مثبت رئیس دستگاه دیپلماسی کشور می‌تواند در جذب سرمایه‌گذاری خارجی موثر واقع شود؟
خلاصه کلام این‌که، عرصه سیاسی ما و سیاست‌مداران ما هنوز ظریف را خوب نشناخته‌اند. چراکه ظریف به دور از همه هیاهوهای عرصه سیاست، با خط‌کش واقعیت و منطق، به کار خود مشغول است. ظریف هیاهو نمی‌شناسد و علاقه‌ای به ورود به آن میدان ندارد و بدیهی است که آنها که در هیاهو زندگی می‌کنند و نفس می‌کشند در جهان ظریف راه گم می‌کنند و تنها فریادی از آنها به جای می‌ماند.

دیدگاه‌های دیگران

س
سیاوش |
مخالف 0 - 0 موافق
از پاراگراف آخر ، قبل از خلاصه کلام خوشم آمد

تعداد بازدید :  432