| جمشید رضایی | کارشناس منابع طبیعی |
دستمالى از جيبش بیرون آورد و با آن کلید آسانسور را زد. پيش خودش فكر كرد چطور مردم دستشان را به این چیزها مىزنند، مگر نمىدانند با چه بانك ميكروبى سروكار دارند؟ مىدانست وسواسش خيلى بيشتر از قبل شده ولى هر بار كه مىخواست فکری کرده یا يك تصمیم جدی بگیرد منصرف مىشد. دلیلش چندان پیچیده نبود چون خيلى ساده فكر مىكرد بقيه نمىدانند يا توجه ندارند و تنها اوست كه حواسش به همه چيز است. همسرش هم از همه نادانتر بود! چون مدتی قبل تصمیم گرفت زندگى مرفهى كه برايش فراهم كرده بود را بگذارد و برود. او حتى مهريهاش را هم بخشيده بود تا مراحل طلاق زودتر و بدون معطلى طی شود. هيچ وقت نفهميد چرا كارشان به اينجا رسيد. هرچه بیشتر فكر مىكرد بیشتر متوجه میشد در طول زندگی مشترکشان هيچ وقت دعوايى با هم نداشتند غیر از اینکه او گاه گاهى لازم مىديد تذكری براى رعایت برخی نکات بهداشتی به همسرش بدهد. خب اين كه چيز بدى نبود و قطعا براى سلامتی خودش مفيد هم بود. چند روز بعد وضعيت در دفتر كارش اينقدر بد شد که احساس کرد دیگر نمیتواند تحمل کند. خودش را بازخريد كرد و خلاص. اين داستان و مشابه آن را در اطرافمان زياد ديده و شنيدهايم اما سوال اینجاست که چه باید کرد؟ در واقع مشكلاتى كه براى بیمار و نزديكان او پيش مىآيد خيلى وسيعتر و عميقتر از مثال بالاست و این میان تنها نکته مغفول میزان موفقیت در درمان این بیماری است. آيا برای این بيمارى چارهاى وجود دارد؟ در تعریف آمده است «وسواس - فکری یا عملی - یک اختلال اضطرابی مزمن است که با اشتغال ذهنی مفرط در مورد نظم و ترتیب و امور جزئی و همچنین کمالطلبی همراه است، تا حدی که به از دست دادن انعطافپذیری، صراحت و کارایی میانجامد.» حال به سوال قبلی باز گردیم؛ درمان یا پیشگیری؟ به نظر میرسد قدم اول در معالجه این «اختلال» و البته بیشتر بیماریهای روانی علم یافتن شخص بر مسئله خویش است. آیا به کسی که 20 سال است وسواس دارد و خود را مبرا از هر مشکلی میداند میتوان کمک کرد؟ اطلاعرسانى از جمله راههايي است كه اگرچه در پروسه درمان اثر مستقیم ندارد اما در بعد پيشگيرى و ممانعت از پیشرفت بیماری میتواند مثمر ثمر واقع شود. در این میان و در پروسه آگاهسازی عمومی، تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه جمعی کشور میتواند نقش مهمی را ایفا کند. آیا مدیران و مسئولان این رسانه در بحث برنامهریزیهای کلان سازمان خود به این قبیل موضوعات میاندیشند؟ اگر نه چه کسی یا نهادی باید نقش یادآوری کننده را بر عهده بگیرد؟ واقعا چه کسی؟