سعید اصغرزاده
امروز در صفحه پلاس «مردی از جنس یخ» که لابد متعلق است به یکی از دوستان در وطن نمانده، مطلبی را خواندم با عنوان «احساس حقارت». نوشته بود: ویلیام پولی، ۲۹ساله پرستار بریتانیایی بهعنوان پرستار داوطلب با همکاری یک سازمان خیریه در سیرالئون (یک کشور اسلامی) جهت مبارزه با ابولا فعالیت میکرد. در این بازه بیش از ۱۰ نفر در اثر مراقبتهای مستقیم او درمان شدند. اما حدود ۲ ماه قبل او به ابولا مبتلا شد و برای درمان به لندن آورده شد. اکنون با داروهای آزمایشی بهبود یافته است. او گفته است: من دوباره به صورت داوطلب به سیرالئون خواهم رفت چون هنوز کارهای بسیاری باید آنجا انجام شود و نیاز مبرم پزشکی وجود دارد. میدانم که پدر و مادرم نگران خواهند بود اما آنها میدانند که من باید کاری انجام دهم.... دقت کنید بهبود او فقط مقاوم شدن او در برابر بیماری را در پی دارد و به معنی واکسینه شدن نیست. راستش را بخواهید در برابر او احساس حقارت میکنم. از اینکه تشخیص یک مورد ابولا در تگزاس با اینکه بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله دارد نگرانم میکند ولی او به جایش با شنیدن این خبرها به فکر نجات دیگران است و خود یک بار تا چندقدمی مرگ پیش رفته است... دیدم ایرانی چه در ایران باشد و چه در تگزاس، کارش حسرت خوردن است. اما به غیراز آن چه؟ چه کنیم حالا که اینقدر گاهی دلنازکیم؟ راستش این تگزاس بدجوری روی ذهنم است. یاد مطلبی از دکتر کاوه احمدیعلیآبادی درخصوص داوطلبی افتادم که او هم اتفاقا دکترای جامعهشناسی از تگزاس آمریکا دارد. عجب! ما هم انگیزه داوطلبی در تگزاس داریم و هم راهحل ده از تگزاس! دکتر میگوید: آسیبهای اجتماعی در دنیای امروز با پیچیده شدن، نیاز به راهکارهای تازهای نیز دارند. شواهد مختلف مؤید آن است که یکی از این راهحلها، کارهای داوطلبانه است. افراد در قالب این گروهها علاوه بر یاری رساندن به نیازمندان (معتادان، بزهکاران و...)، خود یاد میگیرند که تلاش کنند تا به دیگران کمک کنند. این کنش علاوه بر اینکه میتواند برای جامعه سودآور باشد، به آنها هویتی جدید نیز میبخشد. دانشگاهیان برای توصیف پیوندها و ارتباطهایی که افراد از طریق کار داوطلبانه برقرار میسازند، مفهوم سرمایه اجتماعی را مطرح کردهاند. برخی تحقیقها نشان داده است، در جامعهای که از لحاظ کارهای داوطلبانه غنی است، معمولاً بزهکاری، ترک تحصیل و درگیریهای نژادی کمتر و رشد اقتصادی افزونتر است. کارهای داوطلبانه در ایجاد گروههای اجتماعی قدرتمند و فعال نقش دارند، اما این نقش فقط در شرایط خاصی میتواند به بیشترین اثرگذاری برسد؛ بهخصوص کسانی که دچار انزوای اجتماعی هستند، از فعالیتهای داوطلبانه سود میبرند. آن دسته از بازنشستگان و سالخوردگان که در فعالیتهای داوطلبانه شرکت میکنند میتوانند به یکپارچگی اجتماعی یاری برسانند و با این باور عمومی منفی که آنان مددجویان منفعلی هستند، مقابله کنند. فعالیتهای داوطلبانه به جوانان فرصت رشد و ریسکپذیری میدهد و زمینهای ارزشمند برای ایفای شهروندی در اختیارشان قرار میدهد. این فعالیتها میتواند به کهنسالان نیز در فرآیند سالخوردگی فعال کمک کند، حتی برخی تحقیقات نشان داده که فعالیتهای داوطلبانه برای تندرستی نیز مفید است. روند روبهرشد فعالیتهای داوطلبانه به سوی بهبود وضع گروههای محروم جامعه نیز کشیده شده است. گروههایی همچون معلولان، مهاجران، سالخوردگان و بهطورکلی کسانی که در حاشیه جامعه در کار بهبود وضع خویش هستند. در برخی از موارد این فعالیتها راه را برای بازسازی نوعی شهروندی هموار میسازد. خلاصه اینکه فعالیتهای داوطلبانه موقعیتی ایجاد میکند که در آن هم داوطلب و هم جامعه متقابلاً از یکدیگر سود میبرند. فعالیتهای داوطلبانه موقعی بیشترین تأثیر را داراست که در چارچوب یک بخش دولتی سالم و با منابع کافی صورت گیرد. شاید در راستای همین صحبتهای دکتر است که سازمان ملل و دولتها اقداماتی میکنند. راستش سال ۲۰۰۱ نقطه عطفی برای کارهای داوطلبانه بود. پس از اعلام این سال بهعنوان سال بینالمللی داوطلبان، مجمع عمومی سازمان ملل متحد درصدد برآمد تا راههای گسترش کارهای داوطلبانه و مشارکت دولتها را در این زمینه جستوجو کند. آن نقطه اوجی بود برای داوطلبان که مردم را در ۱۳۰ کشور جهان بسیج کرده بود، اما این تنها آغاز راه بود. باید داوطلبان عملا میلیونها انسانِ جهان را به گونهای همراه میساختند که آنان دریابند تنها به کمک آنهاست که میتوان به تحولاتی چشمگیر در کمک به یکدیگر و تقویت وحدت اجتماعی دست یافت. در برنامه سال بینالمللی داوطلبان، مردم تشویق میشدند که از سیاستهای ترویج فعالیتهای داوطلبانه حمایت کنند و ارزش کار داوطلبانه را دریابند؛ کارهایی که امروز به آن به مثابه «سرمایهای اجتماعی» مینگرند. در طول سالها تجارب، نگرش جهان به فعالیتهای داوطلبانه تغییر کرده است و دیگر آن فعالیتها را جریانی یکطرفه نمیدانند. اکنون گروههای بسیاری در سراسر جهان میآموزند که مهارتهای گوناگون را برای بهبود اوضاع جوامع به اشتراک بگذارند. داوطلبان نهتنها در واحدهای خدماتی سازمانها، بلکه بهطور غیررسمی و خودانگیخته نیز کار میکنند. امروز عقیده غالب آن است که از طریق پژوهشهای ملی میتوان درک بهتری از دستاوردهای آنان به دست آورد و به دولتها، سازمان ملل متحد و دیگر نقشآفرینان خارجی نشان داد که چگونه میتوان فضای مثبتی فراهم آورد تا فعالیتهای داوطلبانه در سطح محلی و بومی پرورش یابد. اما کو پژوهش ملی؟ کو دولت داوطلبپرور؟ کو رسانه فرهنگساز؟ راستی در تگزاس هم میشود کار داوطلبانه انجام داد یا نه؟