رسول بهروش روزنامهنگار
واكنش محمدرضا گلزار به شائبه تقلب در مسابقه «برندهباش» عالي است. او با ژستي عجيب مقابل دوربين ايستاده و جملات تند و تيزش را پشت سر هم به زبان ميآورد. گلزار اگرچه كلام عذرخواهي به لب دارد، اما در سكنات و رفتارهايش، تبختر و طلبكاري موج ميزند. او قصور را پذيرفته، چون چارهاي جز اين ندارد، اما خيلي زود بحث را به بيراهه ميكشاند و از ترجيعبند همه سفسطهگرايان تاريخ مايه ميگذارد؛ مردم! عبارات به كار گرفتهشده توسط مجري «برندهباش» عالي است. او ميگويد در برابر هجمهها آسيب نخواهد ديد، چرا كه از بطن مردم است و هميشه پاي آنها ايستاده است. كجا؟ نميدانيم. البته كه هر شهروندي كارش را درست انجام بدهد بايد مورد تحسين قرار بگيرد، اما «پاي مردم ايستادن» تركيب سنگيني است؛ آنقدر كه شايد فقط رزمندگان جنگ يا قليلي ديگر از فداكاران وطن مجاز به استفاده از آن باشند. جناب گلزار كه با خودرو لاكچرياش وارد استوديوي ضبط «برندهباش» ميشود و دستمزد نجومي ميگيرد، كجا پاي مردم ايستاده؟ چقدر و چطور هزينه داده كه كسي نديده؟
در عين حال اما لجدرآورترين بخش از سخنان گلزار جايي است كه او منت كمككردنش به شركتكنندهها براي راهيابي به مراحل بالاتر را بر سر مردم ميگذارد. اين يك سوءتفاهم بزرگ و چندشآور است؛ جايي كه جناب مجري سرشناس از كيسه اسپانسر برنامه ميبخشد، اما براي خودش وجهه و اعتبار مضاعف دست و پا ميكند. در همه آن لحظاتي كه گلزار با راهنماييهاي اعانهوارش شركتكنندگان را به پيش ميبرد، خيلي از عوام در خانه از سخاوت و بخشندگي او تمجيد ميكنند؛ در حالي كه آقاي سوپراستار ريالي از جيب خودش هزينه نميكند. اين حامي مالي است كه چك ميكشد و صد البته كه خود اسپانسر هم درصد اندكي از عوايدش از مراحل گزينشي مسابقه را به برندگان نهايي ميبخشد. در نهايت اما آقاي گلزار ترفيع درجه اجتماعي پيدا ميكند. حالا ظاهرا خود او هم تحت تاثير بذل و بخششاش از جيب ديگران قرار گرفته و منتش را بر سر مردم ميگذارد. حالا بگذريم از شوي سخيف تلاش براي افزايش نرخ مطالعه؛ آن هم با سوالاتي از جنس ممنوعيت جويدن آدامس در سنگاپور!
مسأله فقط شخص محمدرضا گلزار نيست، بلكه به نظر ميرسد جامعه ما به شكل عميقي درگير آفت «خود مهمپنداري» شده است. خيليها كه حالا ممكن است كموبيش موفق هم باشند، تصوري بسيار فراتر از جايگاه و اثرگذاري واقعيشان در ذهن دارند و گمان ميكنند چرخ روزگار بدون آنها نميچرخد. اينها بر سر عالم و آدم منت دارند. همزمان با غرش بستانكارانه گلزار مبني بر اينكه «من نرخ مطالعه را بالا ميبرم» حسين هدايتي هم از بزرگترين گلريزان تاريخ با حضور پنج ميليون پرسپوليسي براي تسويه بدهيهايش حرف زده است. گويا توهم خدمت به مردم و طلبكاري از آنها چنان است كه حتي اخلالگر اقتصادي با اتهام بدهي 1500 ميليارد توماني هم انتظار دارد هواداران براي خلاصي او تلاش كنند و از جيب مايه بگذارند! اين يعني پورشهاش را طارمي خريده، پزش را هدايتي داده و حالا تاوانش را ملت بايد بدهند. بامزهتر از اين هم ممكن است؟ آدم ناخودآگاه ياد سردار آزمون ميافتد كه بعد از جام جهاني ميگفت: «از تعطيلاتمان زديم و براي شما بازي كرديم.» ببينيد كار به كجا كشيده كه فوتباليست 23ساله غرق در ناز و نعمت و شهرت، بابت بازي كردن در تورنمنتي به اعتبار جام جهاني هم بر سر مردم منت ميگذارد. نه فقط مسئولان و سلبريتيها، كه اين ويروس به جان خيلي از ما معموليها هم افتاده؛ ما كه فكر ميكنيم خيلي آدمهاي مهم و موثري براي جامعه هستيم و هميشه از زمين و زمان طلبكاريم. ما كه گمان ميكنيم همه وظايف فرديمان را در قبال ديگران انجام دادهايم و تحت هر شرايطي اين بقيه هستند كه به ما بدهكارند. زياد جدي نگيريد. نبوديم هم نبوديم!