شماره ۴۴۶ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۶ آذر
صفحه را ببند
هر یکشنبه با منوچهر آشتیانی
اصلاحات ارضی، مقدمه افول اقتصاد زراعی
نه‌تنها برای شاه و اهداف سیاسی‌اش، بلکه برای دهقانانی که سالیان‌سال زیر یوغ ستم اربابان کار کرده بودند، اصلاحات ارضی پرش بلندی بود؛ پرشی که به آنان نوید زندگی بهتر می‌داد و آنان را ارباب خود می‌ساخت. برای آنان نه انگیزه شاه برای نغلتیدن در افکار بورژوازی اهمیت داشت و نه افکار مخالفانش که آن را بازی سیاسی می‌دانستند. آنها تنها به زمین‌هایشان رسیده بودند. زمین‌هایی که سال‌ها و زیر قدرت و زور اربابان اداره کرده بودند حالا مال خودشان بود و این برایشان اتفاق بزرگی بود؛ اتفاقی که به گفته منوچهر آشتیانی چنانچه با اصالت و بدون دخالت و انگیزه‌های خارجی به وقوع می‌پیوست، می‌توانست اتفاق بزرگی باشد...

|  طرح نو -   فروغ فکری  |

 جناب دکتر! در تاریخ معاصر ایران شاید نقاط عطف کم نباشند اما اصلاحات ارضی که در ‌سال 1341 رخ داد، نقطه عطف بزرگی است که باعث دگرگونی‌های بسیاری در ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران و همچنین زیست اجتماعی مردم جامعه شده است، اما بسیاری این اصلاحات را اصلاحاتی غیراصیل می‌دانند. نظر شما در این زمینه چیست؟
پروفسور کاتوزیان که در انگلستان هستند، کتابی نوشته‌اند تحت عنوان بنیان‌های اقتصاد سیاسی از آغاز هخامنشیان تا نظام جمهوری اسلامی. این کتاب یکی از مآخذی است که می‌توان درخصوص این مباحث مقداری به آن مراجعه کرد و از درون آن گزینه‌های تاریخی استخراج کرد. مطلب مهمی که در این کتاب آمده و دارای اهمیت است، تحلیل کلی ایشان از نظام پهلوی است. ایشان اسم نظام پهلوی را نظام کاذب گذاشته‌اند.
به این معنا که در آن، مدرنیته، ارتش، دانشگاه، اصلاحات و... همگی کاذبند و البته او به صورت مسجل و با نمونه این موارد را ثابت می‌کند و از فشارهای داخل و خارج و همچنین کمبودهای داخل و خارج در این دوره به خوبی صحبت می‌کند و می‌گوید که پس از انقلاب مشروطیت که به نتیجه دست نیافته و با شکست مواجه شده بود، دیگر امکان به وجود آمدن نظامی با اصالت وجود نداشته است که نماینده 2500ساله تاریخ ایران باشد و رسالت تاریخی داشته باشد و از سوی دیگر اصالت داخلی نیز داشته باشد و بتواند از درون خودش تغییری تاریخی را رقم بزند و استدلال ایشان هم مستند به انواع و اقسام منابع گوناگون برای چرایی این مورد است. حال اگر این کلیتی را که من از زبان دکتر کاتوزیان گفتم برگردانیم به زمانی که مورد پرسش شماست یعنی زمان محمدرضا پهلوی، باید گفت مهم‌ترین اصلاحی که در این زمان صورت گرفت، اصلاحات ارضی بود که در این زمان حتی بسیاری از طرفداران جنبش چپ نیز پشت این مسأله را گرفتند و سعی کردند تا آن را تقویت کنند. اما اصلاحات ارضی تنها به خواست شاه و با یک برنامه منسجم و اصیل انجام نگرفت. جان اف کندی، رئیس‌جمهوری آمریکا در آن زمان و با توجه به اطلاعاتی که در اختیارش گذاشته بودند به این نتیجه رسید که تعداد زیادی از نیروهای دهقانی ایران در چنان فضایی از فقر و سختی زندگی می‌کنند که این فشار می‌تواند مقدمات یک انقلاب پرولتاریایی را فراهم کند و به همین دلیل هم به فکر شکل دادن به اصلاحات ارضی افتادند که تعدادی از ملاکین را به سرمایه‌داران بزرگ بدل کنند و این افراد را به شهر بیاورند و ضمنا از فشار روی آنها بکاهند و امکان انقلاب را نیز سلب کنند. این تحول اما تحولی مصنوعی بود. نه این‌که این امر، امری اشتباه باشد، بلکه در حقیقت روند اصیل خود را طی نکرد و با برنامه‌ریزی‌هایی بود که نباید می‌بود و همان‌طور که به گفته دکتر کاتوزیان اشاره کردم، جنبه‌ای کاذب داشت.
 اما این امری اجتناب‌ناپذیر بود. چرا که ما در سراسر جهان شاهد چنین اصلاحاتی بودیم. چنانچه به‌طور مشخص از ‌سال 1910 تا 1963 میلادی در 30کشور اصلاحات ارضی رخ داد...
بله. گذار از تولید کشاورزی به تولید صنعتی، که مهم‌ترین تحول تاریخ بشریت است، در اکثر کشورها و همان‌طور که شما اشاره کردید، بحق رخ داد. نظام ملوک‌الطوایفی یا فئودالیته، قدرت اداره خود را نداشت و تولید کشاورزی نمی‌توانست غذای دهقانان و مردم را هم تولید کند و در نتیجه دچار ریزش شد و نظام فئودال برچیده و به جای آن بورژوازی آمد و این بورژوازی بود که تولید کشاورزی را به تولید صنعتی تغییر داد. این امر طبیعی است و در بسیاری از کشورها و به ناچار رخ داد اما در ایران به دلیل ضعف گذشته تاریخی، فئودالیزم نتوانست این گذار را به سمت بورژوازی انجام دهد و این امر تاکنون نیز همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر همچون خارجی پشت در ایستاده بود، نتوانست در داخل این طرح‌ها قوام یابد. این امر در هندوستان و افغانستان هم رخ داد و شاید تنها در کشور ترکیه بود که تا حدی با آمدن آتاتورک توانست این روند با موفقیتی همراه شود و نظام ترکیه در اسارت این روند درنیاید چرا که آتاتورک، برخلاف رضاشاه بسیار مستقل و قائم به خود بود و رضاشاه می‌خواست از او تقلید کند و از این‌رو هم موفق نبود و عملکرد آتاتورک در این دوران به نحوی بود که درحال حاضر ما با آتاتورکیسم مواجهیم و بسیاری از رهبران ترکیه پیرو او هستند. اما در ایران این‌طور نبود و نیمه‌کاره و شکسته بود. مانند انقلاب مشروطیت که آن هم انقلابی مدنی بود اما نتوانست تحول لازم را ایجاد کند و در نتیجه و درنهایت به شکست انجامید بنابراین در یک جمله می‌توان گفت که اصلاحات ارضی به علت عدم رشد مناسبات تولیدی در طول تاریخ 2500ساله ایران، آن قدرت فئودالی را نداشت که بتواند جامعه را به آرامی به سمت نظام تولید صنعتی حرکت دهد و از طرف دیگر نظام حاکم در کشور یعنی مشروطیت و بعد رضاخانی، اصالت کافی را نداشت که این امر را کامل کند. چنانچه در دوران رضاخان انجام نشد و در زمان محمدرضا نیز به سفارش خارجی این اتفاق افتاد.
 آیا می‌توان این زمان را زمان افول اقتصاد زراعی در ایران و رونق اقتصاد نفتی دانست و در حقیقت این نقطه را نقطه عزیمت نامید؟
تا اندازه‌ای بله. زمانی‌که مناسبات تولیدی کشاورزی در کشوری دارای ضعف می‌شود و نمی‌تواند به‌عنوان عامل محرکه عمل کند، مردم آن کشور به دنبال نیروی محرکه دیگری می‌گردند که کشوری چون کشور ما این نیروی محرکه را داشت و آن هم نفت و گاز بود و طوری به آن پناه برد که به صورت کلی به دامن آن غلتید و درحال حاضر نیز 80‌درصد درآمد کشور ما از نفت به دست می‌آید. اتفاقی که در ایران رخ داد و به صورت کامل هم رخ داد این است. اما چرا در کشورهایی چون ژاپن یا آلمان چنین اتفاقی نمی‌افتد؟ با وجود این‌که این کشورها از منابعی چون نفت و گاز بی‌بهره‌اند. چرا که مبنای تولید در آن کشورها متفاوت انتخاب شده است. درحال حاضر 90‌میلیون آلمانی، سه‌برابر یک‌میلیارد و 300میلیون چینی تولید می‌کنند! این خیلی عجیب است. اما آنها توانستند تولید را از منظر کمی و کیفی افزایش دهند.
 این گفته شما به این معنی است که ما تا پیش از این به دامن نفت نغلتیده بودیم اما شاید بتوان گفت که پیش از این و در زمان قاجاریه هم شاهد چنین موردی بودیم...
بله. اما در این مقطع یک جایگزینی رخ داد و این جایگزینی درحقیقت پناه بردن بود و از اول پادشاهی رضا پهلوی بود که این امر شدت گرفت و سر ارابه اداره کشور به سمت تولید نفت و گاز پیچیده شد و از این به بعد است که دیگر شاهد نوآوری‌های خاصی در کشور نیستیم به جز تعدادی نوآوری اندک که آنها هم کاملا جنبه تزیینی و دکوراتیو داشته‌اند و ما دیگر تولید عظیمی نمی‌بینیم. بنابراین کل درآمد کشور به سمت نفت و گاز رفت و در نتیجه همین امر بود که جنبش ملی شدن نفت گسترش یافت. ملی شدن نفت برای دکتر مصدق و ملیون، در حقیقت یک انقلاب بود. چراکه در جلساتی که ما به دیدن دکتر می‌رفتیم ابدا صحبت از نفت نبود، بلکه صحبت از موارد گسترده دیگری بود. در این جلسات شعار «به دست ایرانی، با فکر ایرانی، برای ایرانی» مطرح بود و خواست این فعالان در آن زمان، استقلال و روی پای خود ایستادن ایران بود و آنها نفت را به‌عنوان نیروی محرک جامعه انتخاب کرده بودند. چرا که چیز دیگری برای ایجاد این تحرک وجود نداشت که این امر نیز در جای خود بحث بسیار دارد.


تعداد بازدید :  352