شماره ۴۴۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۵ آذر
صفحه را ببند
کلاغ، خرس و چای داغ

یک کلاغ و یک خرس سوار هواپیما شدند. هواپیما تازه از روی باند فرودگاه برخاسته بود که کلاغ سفارش چای داد. پس از آنکه مهماندار چای را آورد کلاغ کمی از آن را  خورده و باقی را روی مهماندار ریخت. مهماندار که از کار کلاغ حسابی متعجب و عصبانی شده بود از او ‌پرسید: «این چه کاری بود کردی؟!» کلاغ با خونسردی جواب داد: «دلم خواست. پر رو بازی! کلاغ پر رو تا حالا ندیدی؟! حالا ببین!» بعد از چند دقیقه کلاغ خواست چرت کوتاهی بزند. خرس که ماجرای چای داغ و مهماندار را دیده بود تصمیم گرفت او هم مثل کلاغ کمی تفریح کند. پس مهماندار را صدا زده و سفارش چای داد. پس از تحویل چای، خرس نیز مانند کلاغ کمی از آن را خورده و باقی را روی مهماندار ریخت. مهماندار هواپیما که خونش به جوش آمده بود از خرس پرسید: «چرا این کار را کردی؟!» خرس با خنده جواب داد: «یعنی نفهمیدی؟! پر رو بازی بود دیگه. دلم خواست!» مهماندار که این وضعیت را دید باقی همکارانش را صدا زد و با کمک آن‌ها خرس را کشان کشان بردند تا از درِ هواپیما به بیرون پرت کنند. خرس با داد و فریاد سعی کرد از دست مهماندارها فرار کرده و جانش را نجات دهد. در این گیر و دار کلاغ که از سر و صدای خرس و مهماندارها چرتش پاره شده بود پس از فهمیدن ماجرا رو به خرس کرده و گفت: «آخه خرس گنده، وقتی بال نداری مگه مجبوری توی هواپیما پر رو بازی در بیاری؟!»
نکته مدیریتی: قبل از تقلید از دیگران منابع خود را به دقت ارزیابی کنید!

 


تعداد بازدید :  415