گروهی از سربازان سوارهنظام كه بين ساعتهاى 10 تا 12 پس از جستوجوى خستهكننده براى چوب و آب به منظور تهيه قهوه، در راه برگشت به اردوگاه بودند، آنقدر مردان تشنه در حال مرگ پيدا كردند كه تمامى بطرىهاى آبشان را براى رفع تشنگى آنها خالى كردند. با تمام اين احوال توانستند قهوهاى براى خود درست كنند، ولى همان لحظه كه آماده نوشيدن بودند، صداى شليك شنيدند و آژير به صدا درآمد. سربازان به سرعت سوار اسبهايشان شدند و به سمت درگيرى حركت كردند. حتى وقت نداشتند مزه قهوه را بچشند، قهوهاى كه در آن شلوغى بر زمين ريخته شد. بهزودى فهميدند كه دشمنى در كار نبوده و ديدهبانها به اشتباه به سمت سربازان فرانسوى كه مشغول جمعآورى چوب و آب بودند شليك كردهاند. بعد از اين آژير خطر، سربازان سوارهنظام كه بسيار آزرده و خسته بودند، به اردوگاه برگشتند. از شدت خستگى روى زمين افتادند و بدون آن كه حتى يك لقمه غذا بخورند، به خواب رفتند. در حال برگشتن به اردوگاه، مردان زيادى كه زخمى و تشنه روى زمين افتاده بودند از آنها كمك مىطلبيدند و از شدت تشنگى فرياد مىزدند. مردى كه اهل تيرول (استان غربى كشور اتريش) بود، دايم آنها را صدا مىزد، ولى آنها هيچ آبى همراه خود نداشتند كه به او بدهند. صبح روز بعد آن مرد را مرده يافتند. دهانش پر از خاك و لبهاى او پر از كف بود. چهره متورمش سبز و سياه شده بود و حالت بدنش گواه از مرگ دردناكى مىداد!
آرامش شب با نالههاى مردان و با آههاى افسرده و رنجور شكسته مىشد. با شنيدن اين نالهها قلب هر انسانى به درد مىآمد. هيچكس نمىتواند دردهاى آن شب وحشتناك را توصيف كند.
ادامه دارد...
کتاب «خاطرات سولفرینو» نوشته هانری دونان است که به زبانهای گوناگون ترجمه و تجدیدچاپ شده است. کتابی که از سال 1862میلادی اسباب برپایی نهضتی جهانی را فراهم آورد و 189 جمعیت ملی صلیبسرخ و هلالاحمر در سراسر جهان با میلیونها عضو بر مبنای اصول بشردوستانه آن بهوجود آمده است. در ایران، محمدابراهیم توکلیکارشک این کتاب را ترجمه کرد و از سوی نشر آژند در سبزوار منتشر شد.