شماره ۴۴۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۵ آذر
صفحه را ببند
محمدرضا صادقی، خواننده ارکستر سمفونیک تهران در گفت‌وگو با «شهروند»
خوانندگان آواز ایرانی در مقابل آواز کلاسیک گارد دارند

شاگرد ارشد محمد نوری استاد فقید آواز کلاسیک، در کارنامه هنری خود تجربه همکاری در ارکستر ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی، ارکستر زهی ارمنستان به رهبری لوریس چکناواریان و ارکستر سمفونیک تهران به رهبری منوچهر صهبایی را ثبت کرده است، محمدرضا صادقی مدرس آواز کلاسیک و خواننده سولیست ارکستر سمفونیک تهران در اپرای عاشورا نقش شمر را ایفا می‌کند. صادقی پیش از این در دو اپرای عروسکی «مولوی» و «عاشورا» با کارگردانی بهروز غریب‌پور و آهنگسازی بهزاد عبدی حضور داشت. با او درباره این تجربه و اجرای پیش‌رو گفت‌وگو کرده‌ایم:   
با توجه به این‌که تجربه اجراهای اپرا در ایرانِ بعد از انقلاب چندان پرمایه و معنادار نیست، می‌توان اپراهای اجرا شده با آهنگسازی بهزاد عبدی و کارگردانی بهروز غریب‌پور را نقطه شروع یک جریان دانست. با این وصف حضور خوانندگان کلاسیک در این کارها فقط در نقش‌های منفی پررنگ است. چرا؟ نظر شما در مورد این انتخاب‌ها چیست؟ با توجه به خلأ حضور خوانندگان پیشکسوت و حرفه‌ای کلاسیکِ پیش از انقلاب و فوت یا مهاجرت برخی از آنان ما با نسل جوانی  روبه‌رو هستیم که نه‌تنها از آموزش لازم و کافی در این حوزه برخوردار نبوده‌اند بلکه پس از آموزش‌های نسبی، زمینه‌ای برای اجرای صحنه‌ای نیز نداشته‌اند. این ضعف در اجراهای اخیر توسط گروه‌های مختلفی که به اجرای اپرا پرداخته‌اند کاملا قابل لمس است. اما باید به این جوانان حق داد تا با آزمون و خطا‌های بسیار دست به انجام کارهای بزرگی بزنند. در مورد اپراهای عروسکی که در چند‌سال اخیر توسط جناب غریب‌پور کارگردان و جناب بهزاد عبدی آهنگساز برنامه‌ریزی و اجرا شده باید عرض کنم من این حرکت را حرکتی نو و تازه در این عرصه می‌بینم، قبل از این نمونه‌های مشابه غربی بسیاری بوده اما بکارگیری مضامین تاریخی و مذهبی  به مانند اپرای مولوی و عاشورا با ساختار موسیقی غربی با نیم‌نگاهی به ردیف‌های آوازی ایرانی و همچنین حضور خوانندگان کلاسیک غربی در کنار خوانندگان موسیقی ایرانی، ایده‌ای تازه بوده و قطعا می‌تواند نقطه عطفی قابل تامل باشد. در مورد انتخاب نقش‌ها و تقابل نقش خیروشر، در این اپراها از دو منظر می‌توان موضوع را بررسی کرد. از طرفی توانمندی تکنیکی خوانندگان کلاسیک در بیان بازیگرانه نقش منفی، می‌تواند دلیل این انتخاب باشد. به علاوه ممکن است این امر تصادفی باشد، بنابراین شاید در اپرای بعدی خواننده موسیقی ایرانی نقشی منفی را بازی کند. از سویی دیگر با توجه به متن اجرایی توسط خوانندگان کلاسیک می‌توان دریافت که کلام مبتنی بر نتهای موسیقی باعث این انتخاب شده و باز قصدی بر نمایش شخصیت‌های منفی داستان توسط خوانندگان موسیقی غربی نبوده است. شاید باید نگاهمان را تغییر دهیم!
آیا ارایه آواز نقش‌های منفی اپرا در آن سوی آب‌ها هم با اغراق‌ها و لحن طلبکارانه همراه است؟
خیر اینطور نیست. خواننده در نقش‌های مختلف متفاوت ظاهر می‌شود. مفاهیم درونی جملات و کلمات این حس طلبکارانه را کم و زیاد می‌کند. اگر داستان اپرای مولوی  یا عاشورا را بررسی کنید، پی می‌برید که آهنگساز بخش‌های «رچیتاتیو» یا دکلمه‌های آوازی را برای بیان برخی احساسات کلام در نظر گرفته و احساسات طلبکارانه  یا عیاشانه بیشتر توسط خوانندگان کلاسیک قابل اجرا هستند. در سویی سپیدی قرار دارد و در سویی دیگر سیاهی‌ها. لذا خوانندگانی که آفرینشگر سیاهی‌ها هستند اگر توانسته‌اند این  لحن طلبکارانه را به مخاطب منتقل کنند پس موفق بوده‌اند.
نظر شما در مورد حضور توامان خوانندگان موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک در این کارها چیست؟ برخی معتقدند خوانندگان کلاسیک نگاهی صرفا تکنیکی دارند،بنابراین نمی‌توانند از پس انتقال احساس بربیایند. با این نظر موافقید؟
من این تلفیق را می‌پسندم و از تجربه آن در دو اپرای حافظ و مولانا لذت بردم. این تعاملی احساسی مابین دو فرم از موسیقی آوازی است که می‌تواند در عین رنگسازی آوایی، متن طولانی مدت اپرا را برای مخاطب شیرین‌تر جلوه داده و نیز سبب شود تا خوانندگان موسیقی ایرانی نیز زبان بدن را در معاشرت حرفه‌ای با خوانندگان کلاسیک به‌کار گرفته و بر زیبایی اجرایشان بیفزایند.  از سوی دیگر و برای پرداختن هر چه مستقیم‌تر به سوال شما باید بگویم تکنیک زمینه ابراز احساسات حقیقی خواننده است، لذا عبور از تکنیک در انتقال احساسات به مخاطب کمک‌رسان است. بنابراین در اجراهای طولانی‌مدت یک اپرا مخاطب خواب آلوده نخواهد شد. تکنیک در شناخت آناتومیک بدن در بخش‌های تنفسی، بیانی و رزنانسی که موجبات رنگ‌سازی، وسعت‌بخشی و حجم‌دهندگی صدای خواننده را فراهم می‌کند، خلاصه می‌شود. اما باید بگویم که حق با شماست. گاهی دیده می‌شود که حتی خواننده‌ای کلاسیک در حین عبور از مقوله تکنیک به اجرایی صرفا فنی می‌پردازد. این تجربه خوب قطعا نمی‌تواند اجرای موفقی باشد چرا که مسائل تکنیکی دست و پای او را برای اجرایی استادانه می‌بندد، بنابراین باید پذیرفت احساسات هم در پس عبور از تکنیک، ارزشمند هستند. مهم آن است که بدانیم تکنیک را فرامی‌گیریم زیرا باید روزی فراموشش کنیم. در آن روز تکنیک باید جزئی از وجودمان شود و در نهایت آنچه مهم است همین انتقال احساس است به مخاطب.
 به‌نظر شما خواننده‌های موسیقی ایرانی می‌تواند به معنای واقعی کلمه در اپرا بازی کنند و صرفا به ارایه آموزش‌هایی که در ردیف موسیقی ایرانی آموخته بسنده نکند؟
از نظر من هر خواننده‌ای اگر از کلاس‌ها یا آموزش‌های لازم در حوزه بیان و بازیگری عبور کند می‌تواند در نقش‌آفرینی یک اپرا یا نمایشنامه آوازی موفق باشد. متاسفانه از گذشته تا به امروز مدرسان کلاس‌های آموزش آواز ایرانی به آموختن ردیف‌ها، گوشه‌ها و ادوات تحریری در این حوزه بسنده کرده‌اند. چنین رویه‌ای نمی‌تواند زمینه‌ای عالی را برای حضور در صحنه‌های نمایشی فراهم کند، بنابراین لازم است برای رسیدن به این مقصود آسیب‌شناسی جدی صورت بگیرد.
به‌نظر شما اپرای عاشورا به‌عنوان یکی از اولین کارهای اجرا شده در ایران حرفی در تراز موسیقی بین‌الملل (منظورم در بخش آوازی است که شما متخصص آن هستید) دارد؟
قطعا این کار حرف‌های زیادی برای گفتن خواهد داشت. نباید فراموش کنیم فرهنگ اپرا و همین‌طور موسیقی کلاسیک غربی در ایران فراگیر نبوده و نیست، بنابراین باید زمان زیادی صرف شود تا مردم کم‌کم با این‌گونه نمایش‌ها انس بگیرند و بتوانند با این فرم از موسیقی ارتباط برقرار کنند، البته ما از گذشته‌های دور تعزیه‌خوانی و پرده‌خوانی داشته‌ایم که نوعی از نمایشنامه آوازی است. اما در شرایط کنونی قطعا با استانداردهای جهانی فاصله بسیاری داریم و در حوزه خوانندگی اپرا هم نیازمند آموزش‌های بسیاری هستیم. خاصه برای خوانندگان موسیقی ایرانی که غالبا نسبت به شیوه خواندن صحنه‌ای همراه با بازیگری دارای ضعف بسیاری هستند و به صورت متعصبانه نسبت به صداسازی غربی گارد گرفته‌اند. برگردم به پاسخ‌ سال شما. این اپرا از نگاه من بافت موسیقایی بسیار جدی مطابق با استانداردهای بین‌المللی موسیقی کلاسیک دارد. به علاوه جناب عبدی در این حوزه از بهترین‌های زمانه  ماست اما به دلایلی که در بالا عرض کردم ضعف حضور خوانندگان تعلیم‌دیده ضربه  سختی است به بدنه این اپرا و امثال آن. شاید لازم باشد در سال‌های پیش‌رو هم از مدرسین غربی بیشتری در کشورمان بهره ببریم و هم این‌که گاها از خوانندگان ایرانی تحصیلکرده در خارج از کشور، برای نقش‌آفرینی‌ها دعوت شود تا کیفیت اجرایی این فرم از موسیقی ارتقا پیدا کند، البته لازم می‌دانم بگویم من به هیچ‌عنوان خودم را در عرصه خوانندگی کلاسیک فردی بی‌نقص نمی‌دانم. چرا که خود نیز در این کشور و با فقر مدرسان خوب تعلیم دیده‌ام، ولی آرزو دارم بتوانم در آینده خواننده خوبی برای مردم کشورم باشم. امید که در پروژه‌های بعدی جناب عبدی نیز نقش‌آفرینی کنم. هم کاری‌هایی که تاکنون با ایشان داشته‌ام از بهترین خاطرات کاری من طی سال‌های اخیر بوده است.


تعداد بازدید :  390