همانطور که میشد حدس زد حرفهای رئیسجمهوری در جمع مدیران وزارت ارتباطات با واکنشهای تندی از سوی منتقدان دولت و روزنامههایشان مواجه شد. اغلب روزنامههای غیرزنجیرهای حرفهای حسن روحانی را با چوب «درد مردم مسائل اقتصادی است و نه فیلتر» نوازش کردند. انگار که رئیسجمهوری در جمع وزارت ارتباطیها باید درباره تحریم، تورم و نرخ جدید سود بانکی حرف میزده و نه مشکلات فضای مجازی. روحانی در کنار اثر فضای مجازی بر روابط اجتماعی، نقبی هم زده بر تاثیرات تبلیغ دین با همان نگاه حذفی. بزرگترین منتقد خستگیناپذیر دولت هم در یادداشتروزش نقدی نوشته بر همین حرفها با تیتر: «آقای روحانی! اینجا که واتیکان نیست!» و بخش اصلیاش اینچنین است: «اگر دولت اسلامی در قبال مردم، غیر از بیان مبانی دینی و نهایتا تبلیغ شفاهی آن مسئولیت دیگری نداشته باشد، اساسا تشکیل حکومت معنی و مفهومی نخواهد داشت. این قاعده در سایر نظامهای حکومتی نیز ساری و جاری است... وظیفه دولت اسلامی است که با آنچه باعث گمراهی مردم و مانع خیر و صلاح و نهایتا بهشتیشدن آنان میشود، به جد مقابله کند و از آنجا که رستگاری در جهان آخرت، هدف نهایی همه انسانها و مخصوصا امت اسلامی است، مسئولیت یادشده بیش از هر مسئولیت و وظیفه دیگری روی شانه همه مسئولان بهویژه دولتمردان است... بر فرض که از مسئولیت خود بهعنوان رئیس قوه مجریه باخبر نباشید، آیا بهعنوان یک شخصیت روحانی از سفارشهای اکید اسلام بر ضرورت مقابله با مروجان فساد و فحشا نیز باخبر نیستید؟!»
بحث مفصلی است و لازم است حرفهای رئیسجمهوری و نظرات حسین شریعتمداری -به دور از جنجالسازیها و جوگیریهای رسانهای- کامل خوانده شود، ولی دو سوال کوتاه اینجا مطرح است؛ اگر چنین رویهای درست باشد، جایگاه نظر و انتخاب مردم کجاست؟ اگر آنها در انتخاب رویه و روششان مختار نباشند، کارها و رفتارهایشان چه ارزشی دارد؟ آیا در انتخاب دولت و رئیسجمهوری مختار هستند و میتوانند نظراتی غیر از نظرات منتقدان داشته باشند یا براساس این نظریهها مجاز نیستند؟ و سوال مهمتر، آیا وقتش نرسیده که در 40 سالگی حکومت اسلامیمان به روشهای گذشته، نگاهی منتقدانه و البته سازنده داشت؟ اگر به دورهای رسیدهایم که بسیاری، نظری غیر از نظر منتقدان را میپسندند، باید چه کرد؟ آیا همه روشهای قدیمی جواب داده است؟ وقت تامل کردن فرا نرسیده؟