این روزها شفافیت محور بسیاری از سخنها و سخنرانیها شده، اینکه باید در فضایی آزاد و بهدور از دستوپاگیریهای معمول به همه نقاط تاریک، نور انداخته شود و درباره همه مسائل سوال پرسیده شود. بعد از 40 سال، این نخستین مطالبه همه جریانات و گروههای سیاسی و اجتماعی است. برگزاری مناظره بین معاون سیاسی وزارت کشور در دوران اصلاحات و نماینده سابق مجلس و رئیس سابق بسیج دانشجویی، از آن اتفاقاتی بود که توسط یک نهاد غیرحاکمیتی رقم خورد، تا گام کوچکی برای شفافسازی و آزاداندیشی در قالب مناظرههای آرام و غیرهیجانی برداشته شود. بروبچههای «دکتر سلام» از زیرمجموعه خبرگزاری دانشجویی ایران (SNN) که سابقهای طولانی در نقد دولت و اصلاحات دارند، زمینههای این مناظره سه ساعته را فراهم کردند. جلسهای که جز در دقایقی (و لابد به علت مشکلات فنی و اینترنتی) بهطور زنده از اینستاگرام پخش شد. فارغ از بحثهایی که مطرح شد و حتما در کانالها و خبرها خواندهاید و جملههای داغش را در انتهای همین مطلب میخوانید، مورد اصلی در نحوه پخش این مناظره است؛ استفاده از «فرصت» و «بستر» فضای مجازیِ مجاز و بیفیلتر. تماشای همین جلسه شفاف و آرام -به دور از هیاهو و جوگیری- به همه بدبینان و دلواپسان همیشگی فضای مجازی اکیدا توصیه میشود تا ببینند و بدانند که پخش لایو اینستاگرام، استفاده از امکانات فضای مجازی و بقیه مواردی از این دست، یک بستر است و نه هدف، یک فرصت است و نه تهدید. میشود با آن پدر و مادرها و مسئولان محافظهکار را ترساند که این فضای مجازی میتواند دختری را حامله کند، خانوادهای را از هم بپاشاند، سیستمی را به لبه پرتگاه ببرد و راهی جز فیلتر و تهدید نیست. اما آن روی سکه، همین فرصتسازیها در مقابل رسانههای رسمی خموده و خستهای است که راه تازهای برای شفافیت ندارند. (اینجا از رسانه فراگیر صداوسیما که شاید رسالت اصلی این روزهایش همین شفافسازی و همراهی است، نام نمیبریم که ناراحت نشوند!) بارها و بارها گفته شده که استفاده درست از فضای مجازی، نیاز به فرهنگسازی دارد، باید راهش را بیترس و واهمه به همه (از کودک تا پدربزرگ و مادربزرگ) یاد داد و ممنوعیت، آخرین راه است و نه اولین واکنش. ولی توصیه راهگشای اخیر رهبر معظم انقلاب درباره حضور جوانان در فضای مجازی و البته برگزاری مناظرهها از سوی مجموعه قابل اعتماد حکومت و ادامه پیدا کردن آن، شاید نگاه و نظر فیلترکنندگان را اندکی و اندکی تغییر دهد!
جملههای داغ
تاجزاده:
آنقدر که فساد میتواند به کشور لطمه بزند، آمریکا نمیتواند و شفافیت لازم است، ولی نباید ملاحظهای انجام شود.
بیایید دستبهدست هم دهیم و از انتخابات آزاد با لغو نظارت استصوابی دفاع کنیم و قیم مردم نشویم، تا ملت بر حکومت نظارت کند.
جامعه ما بشدت نیازمند گفتوگو است و ای کاش این اتفاق در صداوسیما و رسانههای داخلی انجام شود. صداوسیما از این جهت در طول 20سال چنان ضعیف عملکرده که به زیاندهترین نهاد عمومی کشور تبدیل شده است. من تمایل داشتم این بحث در دانشگاه انجام شود، ولی آقای زاکانی مایل نبود.
در مورد وقایع سال ۷۸ و کوی دانشگاه معتقدم برای کشف حقیقت باید بدون تسامح اتفاقات را نقد کنیم، ولی برای آینده به حداکثر تسامح معتقدم و باید از سرمایه و تخصص همه ایرانیان استفاده کنیم. تا الان بعد از ۲۰سال هیچ سرنخی پیدا نشده که این حرکت دانشجویان، حرکتی سازماندهیشده برای از بین بردن آبروی جمهوری سلامی بوده است. ۲۰سال برای سازمانهای اطلاعاتی ایران کافی نیست که بفهمند این تظاهرات سازماندهی بوده است یا نه؟ جاسوس اسراییلی را در عرض چند ماه دستگیر میکنند.
پدیدهای به نام لباسشخصیها داریم که در این ۲۰سال جنایت آفریدهاند، طبق گزارش شورایعالی امنیت ملی در آن شب (حادثه کوی)، چند نقش مخرب ایفا میکنند. نقش اول درگیری به دانشجویان و نقش دوم تحریک کمیته (نیروی انتظامی) برای ورود به دانشگاه است. گروه فشار عامل حادثه کوی بود و نقش مخرب را بین نیروی انتظامی و دانشجویان ایفا میکرد. چرا بعد از ۲۵سال با بین گروه فشار برخورد نمیشود، درحالیکه با هر وسیلهای عامل ایجاد بینظمی میشوند.
زاکانی:
معتقدم اهمیت مانع داخلی از دشمن خارجی بیشتر است. آنچه به موانع داخلی مربوط میشود، پرستش خدایگان دروغین است؛ یعنی پرستش قدرت، ثروت و بیگانه. امروز عدهای با سه ضلع ثروتاندوزی نامشروع، قدرتطلبی و تبعیت از بیگانه به جان انقلاب افتادهاند، این سه ضلع با ایجاد بحران برای جامعه شرایط را به سمتی میبرند که مردم را در مقابل انقلاب قرار دهند.
لباسشخصیها سه دسته هستند؛ یک دسته کسانیاند که عضو ناجا هستند. در موج اول وقتی وارد کوی دانشگاه شدند، همین اعضای ناجا بودند که در همه جای دنیا نیز وجود دارد. طیف دوم لباسشخصیها افرادیاند که از روی احساس وظیفه وارد میشوند و بعضا اشتباه هم میکنند. من همان موقع با برخی از اینها درگیر شدم و به من گفتند تو لیبرال شدهای. گروه سوم هم رفقای شما هستند. اردیبهشت ۷۷ که دادگاه کرباسچی در جریان بود، عدهای در سر در دانشگاه تهران جمع شدند و به نفع او شعار میدادند. به ما خبر دادند که عدهای میخواهند با چاقو آنها را بزنند. من با سید نظام موسوی به آنجا رفتیم و چاقو را از دستشان درآوردیم.