شهروند| خاطراتش آنقدر هست که صدها صفحه کتاب هم کفاف آن همه حکایت و روایت از چشمانتظاری و ایثار را نمیدهد. داستان بهجت افراز از معلمی در سن نوجوانی در زادگاهش جهرم و سپس شیراز شروع میشود؛ معلمی که حکایت و مسلک زندگیاش به واقع درسی است پر از نکته. روایت اصلی زندگی این بانو اما در جنگ تحمیلی و نقشاش در دفاع مقدس از لقبش شروع میشود؛ «امالاسرا» لقبی است که توسط مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی انتخاب شد. این لقب از آنجا آمده که این بانو 18 سال تمام پناه و امین خانواده اسرا شده بود. خودش تعریف میکند که آن زمان در سالهای آغازین دفاع مقدس، اداره مفقودین و اسرای هلال احمر تأسیس شد و مسئولیتش به من پیشنهاد شد: «وقتی شنیدم کار در زمینه هلال احمر و کمک به خانوادههای مفقودین و اسراست، همانجا تصمیمم را گرفتم و موافقتم را اعلام کردم.» بهجت افراز بعد از بازنشستگی از آموزشوپرورش این مسئولیت را قبول میکند و چنان در این کار غرق میشود که بیشتر وقتش را حتی زمانی که در خانه است، به امورات اسرا و مفقودین اختصاص میدهد. به قول خودش این کار از اساس روز و شب نمیشناخت. در طول 10 سالی که بسیاری از فرزندان وطن در اردوگاههای اسرای بعثی اسیر بودند و بسیاری از خانوادهها خبری از زنده، اسیر یا شهیدبودن جگر گوشهشان نداشتند، اداره مفقودین و اسرای هلال احمر به مدیریت این بانوی محترمه، قریب به 6میلیون نامه و فرم جستوجو بین اسرا و مفقودین و خانوادههای چشمانتظار رد و بدل میکند. بانو بهجت افراز تا پایان سال ۱۳۸۰ در این اداره خدمت کرد و بعد از 18 سال خدمت شبانهروزی در زمره بانوان مبارز پیشکسوت قرار گرفت. این بانوی تأثیرگذار 22 دی ماه 1397 در 85 سالگی چشم از جهان فرو بست؛ بهجت افراز اما برای همیشه در تاریخ فداکاری این مرز و بوم زنده خواهد بود.