شماره ۴۴۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۲ آذر
صفحه را ببند
دزدیدن دوچرخه و بیرون آمدن از چاله!

سعید  اصغرزاده

دیروز که در یادداشتم درمورد استاد دانشگاهی که در فیلم دسیکا می‌خواست خودکشی کند، حرف زدم، دوستی به من پیام داد که این یک بن‌بست اجتماعی است و نه روزمرگی! ادله‌ای آوردم که قبول کرد.  اتفاقا مطلبی از مدیرکل بهزیستی گیلان دستم بود در مورد سالمندی که نوشته بود سالمندی به معنای نقطه بن‌بست روابط اجتماعی و مرحله خروج از کار و تلاش نیست و آگاهی از مسائل جسمی، روانی و اجتماعی ویژه در افزایش عمر و زندگی پر نشاط سالمندان موثر است و داشتن طول عمر بیشتر نیازمند مراقبت‌های اصولی در زمینه بهداشت، تغذیه و برخورداری از تجربه‌های عاطفی لذت‌بخش است و...  این سخنان هم کمکی شد در استنتاجاتم.  فکری شدم که از بن‌بست‌های اجتماعی بنویسم.  و اتفاقا دسیکا فیلم دیگر مشهوری دارد (دزد دوچرخه) که همه یا اسمش را شنیده‌اید یا بارها در تلویزیون دیده‌اید. فیلمی در مورد بن‌بست‌های اجتماعی! کارگر بیکاری به‌نام «آنتونیو» سرانجام به‌عنوان اعلان‌چسبان استخدام می‌شود.  وی مجبور است برای این‌که در این شغل تأیید شود، دوچرخه‌ای را به همراه داشته باشد تا به‌وسیله آن پوسترها در سطح شهر را نصب نماید.  از این‌رو با توجه به تهی‌دستی خانواده‌اش، با پول ملحفه‌های تختخواب خانه که می‌فروشد و دوچرخه قدیمی خود را که گرو بانک است، آزاد می‌کند و سر کار می‌رود.  اما پس از چند روز کار، دزدی دوچرخه آنتونیو را در هنگام کار کردن وی می‌دزدد و آنتونیو مجبور است برای این‌که شغلش را از دست ندهد، هرچه سریعتر دوچرخه‌اش را پیدا کند.  از این‌رو از روز بعد از دزدیده‌شدن دوچرخه، با کمک پسر کوچک و دوستانش، به امید یافتن دوچرخه در شهر جست‌وجو می‌کنند.  پس از چند ساعت آنتونیو دزد دوچرخه را در خیابانی می‌بیند و به دنبال او می‌افتد؛ ولی دزد از دست او فرار می‌کند.  پس از آن، او همه‌جا رد او را می‌گیرد و درنهایت موفق به، به‌دام‌انداختن وی در محله او می‌شود. ولی وقتی پلیس را خبر می‌کند، با توجه به این‌که همه افراد آن محل از دزد دفاع می‌کنند و پلیس موفق به پیدا کردن دوچرخه نمی‌شود، آنتونیو با بی‌احترامی مجبور به ترک آن‌جا می‌شود.  مدتی بعد، آنتونیو یک دوچرخه که کنار خیابان پارک شده می‌بیند؛ ما در فکریم که او می‌خواهد چکار کند.  وی ابتدا پسر خود را با اتوبوس به محل دیگر می‌فرستد؛ ولی پسر کمی دورتر می‌ایستد و او را تماشا می‌کند؛ و جلوی چشم او، آنتونی آن دوچرخه را سرقت می‌کند! گویی این آخرین انتخاب او بوده؛ ولی سپس با بدشانسی فراوان توسط عده زیادی از مردم به دام انداخته می‌شود.  آنها وقتی پسر کوچک او را می‌بینند، پلیس را خبر نمی‌کنند و او را رها می‌کنند؛ درحالی‌که برای نخستین‌بار در فیلم اشک می‌ریزد. پدر دست پسر را می‌گیرد، و هردو با هم در خیابان به راه می‌افتند.   بله برای خروج از بن‌بست ما نیازمند ارایه منطقی راهکارهایی هستیم.  البته در کشور ما کارشناسان اجتماعی و نهادهای مدنی و مشاوران زبده چندان دستی بر آتش ندارند. اگر الان زبان انگلیسی شما قوی بوده، می‌شد ‌هزار و یک راهکار و سایت و اپلیکیشن به شما معرفی کرد که در خروج از بن‌بست‌ها شما را یاری دهند.  نمونه‌اش این سایتی که به‌تازگی رونمایی شده است. سایت «آن ستاک» که ترجمه‌اش چیزی می‌شود معادل «خود را از چاله بیرون کشیدن» راه‌هایی تجربی و عملی برای بیرون کشیدن خود از تنگنا یا چیزی است که ممکن است آن را بن‌بست بدانید.  برای مثال اگر به هر دلیلی – بی‌برنامگی، ترس، واهمه از دست دادن وضع موجود، وقت تلف کردن – خود را گرفتار دور باطل کرده‌اید، چیزی مثل چسبیدن به گروه‌های وایبری و واتس‌آپی در گوشی موبایلتان و بی‌عملی محض درخصوص رخدادهای اجتماعی اطرافتان، این سایت مجموعه‌ای راهکار آماده کرده که به شما کمک می‌کند وضع موجود را عوض کنید.  البته تغییر هر وضعیتی اراده می‌خواهد که هرکسی باید خود دست به کار شود اما مواقعی هست که یک بن‌بست یا یک چالش، خیلی غامض‌تر از آن‌چه هست ممکن است به نظر بیاید. بعد از ثبت‌نام در آن‌ستاک، از شما می‌خواهد سه گزینه انتخاب کنید و‌ درصد شدت را هم از شما می‌پرسد. برای مثال:  وقت تلف کردن با اینترنت و هرز بردن زمان.  یک جمله در توصیف آن می‌آید و شما شدت قضیه را از کم تا متوسط تا خیلی زیاد انتخاب می‌کنید و بعد ایده‌ها و راهنمایی‌ها می‌آید. آن‌ستاک البته چهار مجموعه برای «در اختیار گرفتن خلاقیت»، «جلوی وقت سوزاندن و هرز بردن زمان»، «تقویت خلاقیت» و «جلوگیری از تفکر منفی» را به‌صورت چاپی هم منتشر کرده ولی وبسایت و اپلیکیشن آن هم همین کار را می‌کند. در ویدیوی معرفی آن‌ستاک هم می‌گوید که این مجموعه، تلاش گروهی برای استفاده از تجربه برای خروج از وضع بن‌بست است.  سایت و تولیدات آن به زبان انگلیسی است این‌هم نشانی‌اش.  
http:  //vimeo. com/31056501
بله! اما این‌جا زبانمان فارسی است و من چه فایده دارد که از سایت‌هایی به زبان دیگر برای شما حرف بزنم! در این‌جا ما بن‌بست‌ها را می‌پذیریم و برای خروج از آنها وارد مسیرهای اشتباه‌مان می‌شویم.  همان مسیری که دزد دوچرخه رفت! یاد گفته‌ای از غلامرضا حسنی درمیان، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد افتادم. او جامعه‌شناسی است که می‌گوید اعتیاد پیامد  دسته‌ای از عوامل است که زمینه‌ساز گرایش به آن می‌شوند؛ به لحاظ جامعه‌شناسی اعتیاد به نوعی پاسخ به یک بن‌بست اجتماعی است؛ به عبارت دیگر، زمانی که فرد در یک بن‌بست اجتماعی قرار می‌گیرد و مهارت حل آن را ندارد، به دنبال راهی برای پر کردن این خلأ است و اعتیاد یکی از راه‌هایی است که افراد به آن روی می‌آورند تا از مسأله عبور کنند اما به دلیل این‌که مسأله همچنان وجود دارد و حل نشده است، اعتیاد ادامه می‌یابد.  به این فکر می‌کنم که اگر از بن‌بست‌های اجتماعی بتوانیم برخی شهروندان را به سلامت عبور دهیم، بسیاری از آسیب‌های اجتماعی از چهره شهر و دیارمان زدوده خواهند شد.  اما چرا هیچ‌کس داوطلب حل بحران‌های اجتماعی نمی‌شود؟ چرا...

 


تعداد بازدید :  200