زمانى كه فعاليت شروع شد بيمارستانهاى صحرايى در مزارع، خانهها، كليساها و حتى در هواى آزاد زير درختها راهاندازى شدند. دراين بيمارستانها، افسرانى كه صبح زخمى شده بودند و بعد از آنها درجهداران و سربازها معالجه شدند.
تمامى جراحان فرانسوى فداكارى خستگیناپذيرى را نسبت به وظيفهشان نشان مىدادند. خيلى از آنها 24ساعت را بدون استراحت كار مىكردند. دو تن از آنها در بيمارستان سيارى زير نظر دكتر مِرى كه جراح ارشد گارد بود كار مىكردند. آن قدر بايد قطع اندام و زخم پانسمان انجام مىدادند كه هر دو غش كنند. در يك بيمارستان سيار ديگر، يكى از همكارهايشان به قدرى خسته شده بود كه به دو سرباز احتياج داشت كه بازوان او را ثابت نگه دارند تا بتواندكارش را انجام بدهد.
در طول جنگ، يك پرچم سياه نشاندهنده يك بيمارستان يا محل انجام كمكهاى اوليه بود و قرار گذاشته شد كه هيچ طرفى به سمت آنها شليك نكند. ولى بعضى وقتها گلولههايى به آنجا هم مىرسيد و نهتنها جان كاركنان بيمارستان را مىگرفت، بلكه به گارىهايى مىخورد كه حامل غذا براى بيماران بود.
سربازان مجروحى كه هنوز به تنهايى قادر به راه رفتن بودند، خودشان به سمت اين آمبولانسها مىآمدند، اما در اغلب موارد، سربازان به خاطر از دست دادن خون و عدم رسيدگى به زخمهايشان، چنان ضعيف شده بودند كه باید با برانكار حمل میشدند. جنگ در این قسمت از حومه شهر که 5/12 مایل طولش بود، شدت داشت. بعد از تمامی مراحل سردرگم این درگیری عظیم، سربازان، افسران و ژنرالها میتوانستند تنها یک درک سطحی از نتیجه آن همه درگیری متعدد داشته باشند.
ادامه دارد...