شماره ۴۴۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۲ آذر
صفحه را ببند
بررسي جوانب اشتغال زنان در اصفهان
تربيت فرزند در پيچ و خم اشتغال مادر

|  احسان بديعيان   |

امروزه جوامع مختلف دستخوش تغییرات غیرقابل انکاری شده‌اند که بر زوایای مختلف زندگی اجتماعی انسان‌ها، تاثیرات چشمگیری گذاشته و هم گام با تغییرات اجتماعی زمان کنونی که خود ناشی از روند نوگرایی جوامع است بافت سنتی سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی دچار دگرگونی شده که انسان‌ها را مجبور به تن دادن به زندگی مدرن کرده است.
تمامی افراد اجتماع نیز در دنیای امروزی خود را با این واقعیت اجتماعی وفق داده‌اند و بدین ترتیب بنیاد خانواده دستخوش تغییرات زیادی شده است. در این تغییرات نقش والدین نیز متحول شده است. زنان نسبت به گذشته وارد فعالیت‌های اجتماعی بیشتری شده‌اند و به تعبیری بخشی از نیاز‌های اقتصادی کانون خانواده را تأمین می‌کنند.
اشتغال زنان موضوع جدیدی نیست و نقش زنان در فعالیت‌های اقتصادی قدمتی دیرینه دارد و شاید قدمتی به اندازه بشر. در گذشته زنان در ساعاتی انعطاف‌پذیر در مزارع و دامداری‌ها کار می‌کردند یا به انجام کار‌های دستی مثل بافندگی و خیاطی مشغول بودند و بخشی از بار اقتصادی خانواده را به دوش می‌کشیدند.
اما در دنیای معاصر اشتغال زنان مفهومی جدید پیدا کرده و شامل فعالیت‌های اقتصادی در ساعات معین، آن هم در خارج از محیط خانه، مانند کارخانه‌ها و ادارات است. این دگرگونی در نوع فعالیت زنان، بیشتر محصول جهان صنعتی کنونی است. به‌طور قطع حضور زنان برای ساعاتی معین و به صورت مستمر در بیرون از محیط خانه، نوع ساختار و نوع عملکرد خانواده را دستخوش تغییر قرار داده است.
اصفهان يكي از شهرهاي صنعتي و پيشرفته ايران به شمار مي‌آيد كه ‌درصد زيادي از زنان در آن مشغول به كار هستند. اين استان با 5/2درصد بیکاری زنان در بين ساير استان‌ها در وضعيت خوبي  قرار دارد چراكه اين‌ درصد بيكاري بيانگر بالابودن ‌درصد اشتغال زنان در اين استان است.
زماني‌كه به خانواده‌ها دقیق‌تر نگاه می‌کنیم تغییرات قابل توجهی را می‌بینیم و از بارزترین آنها تغییر در دیدگاه افراد نسبت به نقش زن و مرد است. در زمان کنونی نقش‌های پدر و مادر تاحدودی دچار تغییرات چشمگیری شده است. دیگر نه از مادران صرفا امور خانه‌داری و فرزندپروری و نه از پدران تنها تأمین نیاز‌های اقتصادی انتظار می‌رود.
حال باید دید که این پدیده اجتماعی اشتغال زنان آیا تاثیری بر روند تربیتی فرزندان و نیز بنیان خانواده دارد یا خیر؟
نظریه‌پردازان بسیاری این موضوع مهم را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند. یکی از این نظریه‌پردازان «اشپیتز» است که تأثیر رابطه کودک را با مادر بر تحول او در ‌سال اول زندگی مورد بررسی قرار داده است و براساس نظریه وی، کودک در‌ سال اول زندگی به تدریج از عدم‌شناخت نسبت به محیط خارجی و منبع دریافت‌های گوناگون حسی خود، به یک ادراک سازمان یافته از مادر دست می‌یابد.
از دیدگاه این پژوهشگر، مرحله تشکیل موضوع عشق(مادر) به عنوان یک موضوع منسجم خارجی که عواطف کودک بر آن مستقر است، یک مرحله بحرانی است. اینجاست که به ضرورت حضور مادر در کنار فرزندش در 18 ماه اول زندگی نوزادی می‌رسیم چرا که عدم حضور مادر در این زمان، فرزند را دچار ناهنجاری‌های مختلف در آینده‌ای نه چندان دور خواهد کرد. فقدان نسبی یا کامل مادر در این دوره می‌تواند درجات گوناگونی از اضطراب، افسردگی و عدم‌آمادگی در برابر مشکلات بعدی زندگی را در پی داشته باشد.
«ماهلر» نظریه‌پردازی است که فرآیند استقلال تدریجی کودک از مادر را به دقت بررسی کرده است. او با استفاده از روشی دقیق به بررسی روابط متقابل کودک و مادر در 3 ‌سال اول زندگی پرداخته است. این نظریه‌پرداز به ترسیم تحول کودک در این 3‌سال می‌پردازد که از یک مرحله در خودماندگی شروع می‌شود و پس از گذشتن از مرحله مبتنی‌بر همزیستی به نوعی استقلال و هویت فردی می‌رسد. این تحول براساس نزدیکی و مبادلات کودک با مادرش صورت می‌گیرد. اینجاست که حضور کیفی مادر مورد تأکید قرار می‌گیرد.
از نظر بسياری از روانشناسان، امنیت کودک از برخورد پدر و مادر با او تأثیر می‌پذیرد، حال مادران شاغل که خلق و خوی‌شان متاثر از وضع محل کارشان است،  ممکن است به‌طور ناخواسته مشکلات محیط کاریشان را به رابطه خود با کودک منتقل کنند و موجب ایجاد احساس ناامنی و آشفتگی در کودک خود شوند و چه بسا تکرار این پرخاشگری‌ها، تاثیر زیادی در رفتار کودک در سنین بالاتر بگذارد. اعتماد به نفس افراد در بزرگسالی از احساس امنیت در سنین کودکی نشأت می‌گیرد و این احساس امنیت تنها از برخورد والدین و نحوه رفتار با او تأثیر می‌پذیرد. کودکی که به جای آرامش در رفتار و صبوری، مدام در معرض پرخاشگری قرار گیرد دچار استرس زیادی شده و همین امر مانع برقراری ارتباط درست با اطرافیانش می‌شود و چه‌بسا در بسیاری از مواقع پرخاشگری در رفتار او با همسالانش آشکار می‌شود و در برقراری ارتباط به مشکل برمی‌خورد و کودک دچار گوشه‌گیری می‌شود.
اما کودکانی که بیشتر در کنار مادران خود هستند و به نوعی ارتباط زیادی با مادران خود دارند و از نعمت صبوری و همبازی شدن با مادران خود بهره‌مند هستند کودکانی اجتماعی‌اند که با دیگران به سرعت ارتباط برقرار می‌کنند و در ارتباطات با گروه همسالان سازگاری بیشتری از خود نشان می‌دهند.
و جالب اینجاست که طبق برخی از آمارها کودکان مادران شاغل، دوست ندارند در آینده خود شاغل باشند و به تعبیری کمبود مادر خود را برای فرزند خود نمی‌خواهند و می‌خواهند که کنار فرزندان خیالی آینده‌شان باشند. اینجاست که جای بسی تأمل وجود دارد که کودکان زمان حال در خلأ عاطفی كمبود آغوش مادري به سر مي‌برند.
حال چرا بسیاری از زنان و مادران امروز شاغل هستند؟ طبق یافته‌های تحقیقاتی اکثر زنان شاغل در وهله اول به جهت مشکلات اقتصادی که این روز‌ها به اوج خود رسيده و نیاز خانواده به پول، به كاركردن روي مي‌آورند اما در درجه دوم، به منظور رسیدن به خود شکوفایی کار می‌کنند.
در شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه با کاهش درآمد‌های واقعی، خانواده‌ها همه به سمتی تغییر دیدگاه داده‌اند که کار کردن زن و مرد هر دو به منظور تأمین نیاز‌های خانواده، اساسی است و حتی بسیاری از خانواده‌ها برای اجتناب از فقر این امر را ضروری و حیاتی   می‌دانند.
اما نکته جالب اینجاست که امروزه بیشتر زنان حتی اگر خانواده به پول هم احتیاج نداشته باشد حاضر به رهاکردن شغل خود نیستند و طبق نظرسنجی حدود 50‌درصد زنانی که تمام‌وقت خود را در خانه می‌گذرانند اظهار داشته‌اند که اگر می‌توانستند، همه‌چیز را از اول شروع کنند حتما برای خود شغلی فراهم می‌کردند.
امروزه تنها‌ درصد کمی از مادران شاغل در صورت نیاز بودن کنار کودکانشان حاضر به ترک کار و شغل خود هستند. جدا از مسائل اقتصادی یکی از بارزترین دلایل استقلال مادی و افزایش سطح آزادی عمل است که زنان امروز را درگیر مشاغل مختلف کرده است.
بسیاری از زنان نیز برای داشتن شغل‌های تخصصی به تحصیل طولانی‌مدت مشغول می‌شوند و تحصیل در اولویت برایشان قرار می‌گیرد. چه بسا به‌خاطر تحصیل حاضر به بچه‌دار شدن تا پایان زمان تحصیل نیستند و در نتیجه سنین بچه‌دار شدن بالا می‌رود و پس از پایان تحصیل و ورود به حوزه تخصصی کار وقتی برای فرزنددار شدن یا کنار کودکان خود بودن ندارند و این کودکان در پناه مهد‌های متفاوت و به دور از مادران خود پرورش می‌یابند و چه‌بسا برای پرکردن ساعت‌های نبود والدین به کلاس‌های مختلف سپرده می‌شوند. درحالی‌که به این نکته توجه نمی‌شود که کودک دچار سردی و دلزدگی از آموزش‌های مختلف می‌شود. کودک در زمان کودکی‌اش نیاز به پناه مادر و پدر دارد و نیاز به کودکی‌کردن دارد نه این‌که مانند بزرگترها دچار مشغله‌هایی شود که او را به سردی و انزوا بکشاند.
اینجا موضوعی دیگر نیز مطرح می‌شود؛ مادرانی که از لحاظ موقعیت شغلی در رده‌های بالا قرار دارند و موقعیت اجتماعی خوبی برای خود ایجاد کرده‌اند اعتماد به نفس بالایی دارند و این اعتماد به نفس بالا را نیز به کودکان خود در آینده انتقال خواهند داد.
در همین راستا گفت‌وگویی با دکتر معیدفر، استاد گروه جامعه‌شناسی دانشكده علوم‌اجتماعي دانشگاه تهران داشتیم. اين جامعه‌شناس با اشاره به این موضوع که اشتغال خانم‌ها را باید متفاوت دید اذعان داشت: در برخی از موارد اشتغال خانم‌ها به آنها تحمیل می‌شود، از سر اجبار شاغل می‌شوند و وظیفه نان‌آوری خانواده را به عهده می‌گیرند. در صورتی که شغل آنها به صورت داوطلبانه نیست و مهارت‌های لازم را برای شاغل بودن ندارند و از روی اجبار به علت نداشتن مهارت و دانش لازم به سراغ شغل‌های خدماتی و سطح پایین ازجمله دستفروشی می‌روند.
دکتر معیدفر ادامه داد: بانوانی که با این شرایط اشتغال دارند به کودکانشان آسیب‌های زیادی خواهد رسید چرا که مادران این کودکان مجبور به ایفای نقش‌های زیادی هستند ازجمله سرپرستی خانواده که وظایف زیادی را با خود به همراه دارد و در اصل تمام مسئولیت‌های خانواده دو والدی تنها به آنها تحمیل می‌شود.
وی با اشاره به فقر اقتصادی این خانواده‌ها گفت: مادران در این خانواده‌ها به علت عدم تمکن مالی، ناچار به کارکردن می‌شوند و در نتیجه به علت سطح پایین بودن مشاغل برای آنها در محل کار دچار آسیب‌های روحی و روانی زیادی می‌شوند و درنتیجه کنش‌های روحی به فرزندان نیز انتقال می‌یابد و دچار آسیب‌های جبران‌ناپذیری می‌شوند و چه‌بسا آینده آنها، تحت‌الشعاع همین آسیب‌ها قرار بگیرد.
دکتر معیدفر با اشاره به دسته دوم زنان شاغل که براساس تحصیلات و مهارت وارد بازار کار می‌شوند، اظهار داشت: امروزه یک مادر تفاوت چشمگیری با مادر 10سال قبل دارد چرا که زنان گذشته تمام وظایف‌شان در خانه خلاصه می‌شد و حتی تنها با وظایف خانه‌داری از نظر روحی و روانی نیز تأمین می‌شدند اما در دنیای امروز تصویر مادران دچار تغییرات زیادی شده و به‌طور کل عوض شده است. زنان علاوه‌بر این‌که می‌خواهند مادران خوبی باشند نیاز مفید بودن در جامعه را نیز در خود احساس می‌کنند و اکثرا با تلاش سعی در کسب موقعیت اجتماعی بالا را دارند.
اين جامعه‌شناس با اشاره به اهمیت استقلال در فرزندان امروز گفت: با توجه به عوض شدن فرهنگ، فرزندان زنان خانه‌دار نسبت به زنان شاغل دیرتر احساس نیاز به استقلال را در خود احساس می‌کنند. چرا که همیشه مادران‌شان کنار آنها حضور دارند و نیاز‌های اولیه آنها را مرتفع می‌کنند و چه بسا در خیلی از موارد اگر خود فرزندان هم بخواهند برخی از کار‌ها را خودشان انجام دهند مانع شوند اما فرزندان زنان شاغل که از لحاظ موقعیت اجتماعی در سطح بالاتری قرار دارند با توجه به وابستگی کمتر فرزندان به مادرانشان از استقلال زودتری برخوردار می‌شوند و اعتماد به نفس بالاتری را به دست می‌آورند.


تعداد بازدید :  331