شماره ۴۴۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۲ آذر
صفحه را ببند
اركستر سمفونيك كلمات
زیر سقف داستان

|  امیررضا گرشاسبی |

 فضاي ادبيات داستاني ايران فضاي پيچيده‌اي است. به‌راحتي نمي‌توان درباره‌اش نوشت اما يك صفت عمومي دارد: همه همديگر را نفي مي‌كنند. به اين معني كه تقريبا نمي‌توانيم چند نفر را نام ببريم كه با همديگر بر سر اصلي از اصول داستان‌نويسي يا انديشيدن يا نقد و انتقاد كردن اشتراك نظر داشته باشند. گويي كه به جاي اصل همدلي، دشمني ورزيدن و نفي يكديگر اصل است. متاسفانه اين نفي كردن دامنه‌اش به نسل‌هاي پيشين ادبيات نيز كشيده شده است. به گونه‌اي كه نويسندگان و شاعراني مطرح، در گفت‌وگو، از ديگر نويسندگان و حتي آنان كه ديگر زنده نيستند مي‌گويند و مي‌نويسند و همه هم بر روال نفي. بايد پرسيد كه نفي نويسنده چه مفهومي دارد و عللش چه مي‌تواند باشد؟
روانشناسي معتقد است كه وقتي ما كسي را نفي مي‌كنيم به سوي ديگر نفي شونده نظر داريم. يعني اگر براي ما نفي كننده مهم نباشد نفي‌اش نمي‌كنيم. حالا آيا بايد بپذيريم اگر در فرهنگ ما، كسي در حوضچه نفي افتاد، بايستي او را بيش از ديگران ديد؟ بايستي او را پيش‌بيني كرد؟ بايد او را جور ديگر ديد؟
 شايد بهتر باشد پرده از روي اين راز برداريم و ببينيم «نفي ديگران» چه لذتي دارد؟ و چرا «نفي» تلاش‌هاي ديگران در فرهنگ ما ايرانيان
 ريشه عميقي دارد؟
ديرگاهي است كه نويسندگان با نفي يكديگر آب به آسياب ديگران مي‌ريزند. اين كه چه كسي از نفي نويسندگان بهره مي‌برد موضوعي است كه خوب است به آن پرداخته شود و هر نفي‌كننده، يك بار به اين پرسش پاسخ دهد كه چرا ديگري را نفي مي‌كنيم حال آن كه مي‌توانيم يك اركستر سمفونيك كلمات داشته باشيم.


تعداد بازدید :  399