افسر افشار نادری جامعهشناس
جامعه پویا از مفاهیم متاخر است و به جامعهای میگوییم که فرهنگ و مظاهر فرهنگی آن در اختیار و مورد استفاده همه مردم جهان قرار گیرد. فرهنگ نباید غیرقابل دسترس باشد بلکه باید درش را به روی انواع فرهنگها باز کند و اجازه دهد که فنون جدید وارد شده و به سهولت مورد استفاده قرار بگیرد.
کشوری که درهای خود را روی دیگران ببندد فرصتهای خود را از دست میدهد زیرا ما در هر زمینهای به تبادل نیاز داریم. بهخصوص به خاطر قدمت تاریخیمان نیاز به پویایی بیشتری داریم چرا که اگر این فرهنگ و تاریخ محدود شود و فقط در بند ستایش گذشته باشیم، فرهنگمان در گذر زمان مدفون میشود. اما اگر به تعامل با عناصر فرهنگی جدید در همه دنیا بپردازد، آن وقت میتواند خود را به روز کند و در عین اینکه اساس و پایه خود را حفظ میکند. یعنی خاصگرایی را حفظ و عامگرایی را اخذ کند. جامعه پویا از نظر مردم، جامعهای است که مردم آن با در دست گرفتن امکانات فرهنگی بتوانند کاملا نیروهای بالقوه خود را به نیروهای بالفعل تبدیل کنند. لازمه این امر این است که امکانات در دسترس همه قرار بگیرد و این باعث میشود که استعداد، هنر و نوآوری و خلاقیتی در افراد نهفته نماند، بتوانند آن را بروز دهند و جامعه هم به آن بها دهد. همچنین افراد آن جامعه باید بتوانند هنر و تولید خود را در سطح جهانی هم ارایه کنند. وقتی مردم در یک جامعه پویا باشند، فعالیتهای تولیدی در سطح همان جامعه باقی نمیماند و جهانی میشود.
یعنی آن جامعه دیگر فقط مصرفکننده نیست و عناصر فرهنگی را فقط از دیگران نمیگیرد. وقتی ما بدانیم فرهنگ خودمان نیازهایمان را برطرف میکند، به فرهنگهای دیگر رو نمیآوریم. زیرا فرهنگ خودمان قادر است امنیت و خودشکوفایی را برای ما تأمین کند.
در جامعهای با فرهنگ پویا، نهادهای متعدد به صورت عملیاتی و کاربردی کار میکنند. سازمانها فعال هستند و یک لحظهشان به هدر نمیرود. آنها سعی میکنند حداکثر تولید را داشته باشند؛ چون مردم جامعه را از خودشان میدانند. وقتی مردم از جامعه کنار بکشند و در شرایط مختلف احساس مسئولیت و وظیفه نداشته باشند و بگویند این جامعه مال ما نیست، نشان از ایستایی جامعه است.
در بعد روابط اجتماعی نیز جامعه پویا با روابط اجتماعی نزدیک به هم تعریف میشود. در روابط چنین جامعهای مهم اجتماعی است که بر مبنای اعتماد شکل میگیرد. افراد نسبت به هم همبسته هستند و نسبت به جامعه تعهد دارند. دست به دست هم و با همکاری جامعه را میسازند. اینجا دیگر رقابت تعیینکننده نیست چرا که اگر افراد به رقابت فکر کنند به پیش بردن خودشان فکر میکنند و این باعث میشود با دیگران متحد نشوند. در اینجا راندمان کاری نهتنها بالا نخواهد بود که حتی راندمان کاری دیگران هم خنثی میشود. زیرا سازمانها عملکرد یکدیگر را خنثی میکنند و اجازه نمیدهند دیگری در کار خود موفق شود. برای مثال در زمینه سازمانها میشود شهرداری را نام برد. بارها دیدهایم که خیابانها و کوچهها کنده شدهاند. یک بار سازمان آب و فاضلاب یک بار گازرسانی و مدام هر سازمان و نهاد دوبارهکاری میکند.
در صورتی که اگر سیاستها در زمینههای مختلف هماهنگ باشد و سازمانها با هم تصمیم بگیرند طوری نمیشود که بگویند انگار زیر آسفالتهای کشور ما گنج است که هر بار عدهای درحال کندن زمین هستند. همین مطلب دلیلی بر این است که سازمانها همگام نیستند و در یک هدف با هم همکاری ندارند. برای پیشنیازهای یک جامعه پویا ما در جامعهشناسی بر جامعهپذیری تأکید داریم. جامعهپذیری میتواند در خانواده و آموزشهای کاربردی، رسانهها و مدارس ایجاد و باید از سالهای نخستین زندگی شروع شود. اگر والدین جامعه نسبت به جامعه متاثر باشند، فرزندان هم جامعه را از خودشان میدانند. این باعث میشود فرد هم نسبت به جامعه تأثیر و هم تاثر داشته باشد و به بیان دیگر متعهد باشد. در زمینه کلان هم سیاستگذاریهای متمرکز مثل ادغام برخی زیرمجموعهها یا سازمانها میتواند باعث شود که کارهای تکراری صورت نگیرد. زیرا هر کدام از این سازمانها یکدیگر را خنثی میکنند و این با پویایی جامعه در تناقض است.