سیامک رحمانی سردبیر
حق با مهدی تاج است. فدراسیون فوتبال ایران براساس تمام قواعد بینالمللی، یک نهاد دولتی محسوب نمیشود و مستقل است. قوانین داخلی ایران در این مورد کمترین موضوعیتی ندارد و ما پذیرفتهایم که بهعنوان یکی از اعضای فیفا، قوانین جهانی را رعایت کنیم. با این حساب، برکنار کردن رئیس فدراسیون فوتبال یا ملزمکردن او به پذیرش قوانینی مشابه آنچه برای منع بکارگیری بازنشستگان تصویب شد، امکانپذیر نیست و با مجازاتهای شدید مواجه خواهد شد. کنار گذاشته شدن از جامملتها و تعلیق میتواند بخشی از این مجازاتها باشد. اگر در سالهای گذشته کسانی بودند که به سنت رویههای داخلی و با تأسی از رفتارهای ایرانی میتوانستند این تهدیدها را توخالی و بیمورد بخوانند و برای فیفا و مجامع بینالمللی شاخ و شانه بکشند، حالا ما یک بار طعم تعلیق و حذف فوتبالمان از همه میادین و امتیازات را چشیده و چنین تنبیههایی را در مورد دیگران دیدهایم و تردیدی نداریم که فاجعه میتواند چقدر نزدیک باشد.
با همه اینها حق با مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال است و کسی از دولتیها و با توسل به قوانین مصوب در مجلس و دولت نمیتواند به او و جایگاهش دست بزنند. از طرف دیگر مجلس و دولت مصرند قانون منع بکارگیری بازنشستگان در ورزش هم اجرا شود و روسای فدراسیون استثنا نشوند و حتی با تمسک به قراردادهای بینالمللی نتوانند همه را دور بزنند.
روز گذشته وزیر ورزش اعلام کرد که رییس فدراسیون فوتبال با استفاده از درصد جانبازی خود میتواند پست ریاست فدراسیون را حفظ کند. صحبتی درباره بقیه مدیران فدراسیون نشده و آنها منتظرند یا جزو استثنائات قرار بگیرند یا از طرف وزارت ابلاغی به آنها شود تا بتوانند با توسل به آن و واسطه قرار دادن فیفا همه را تحت فشار قرار دهند و بمانند. حتی اگر تعلیق شویم. این که چه کسی محقتر است و چه کسی دارد لجبازی میکند به جای خود، اما شخصا اگر عضو مجمع فدراسیون فوتبال بودم، همین امروز درخواست جلسه اضطراری میکردم و از همه میخواستم رأی به برکناری تاج و همکارانش بدهند. به یک دلیل روشن؛ اینکه مدیران فوتبال به مقام و منصبشان بیش از منافع ملی و منافع فوتبال اهمیت میدهند و حاضرند برای ماندن در راس فوتبال، فوتبال ملی را تا دره تعلیق و محرومیت بکشانند. یعنی همه تجربهها و دادههای قبلی هم رأی به شایستگی مهدی تاج و همکارانش بدهند، به نظر من همین بیتفاوتی آنها در مورد خطری که فوتبال ایران را تهدید میکند و همین خودخواهی برای قربانیکردن همه فوتبال زیر پای خواستههای شخصی برای سلب صلاحیت آنها کفایت میکند. کابینه تاج با تمام حمایتی که از سوی فیفا میشود، که نه حمایتی شخصی، بلکه برای حفظ استقلال فدراسیونهاست، ویژگیهای لازم برای نشستن روی صندلی فدراسیون فوتبال را از دست دادهاند و حتی اگر ادامه حضورشان با لابیکردن و بدهبستانهای رایج استمرار پیدا کند، ریاستی ناصحیح خواهد بود.
میخواهم این اتفاق و شرایط فوتبال را به بسیاری از مسئولان و مدیران بسط بدهم. همه آنها که برای ماندن حاضرند قوانین را زیر پا بگذارند و همه کسانی که فارغ از منافع عمومی و حقوق مردم به دنبال منافع شخصی و رانت و امتیازات ویژه هستند. چه کسانی که با مقاومت در برابر مصوبات FATF کشور را از همه منافع مالی و روابط سودده بینالمللی محروم میکنند و خواستههای شخصی را میجویند، چه کسانی که با دنبالکردن ارتباطات و امتیازات شخصی، وزرای کارآمد و لایق را زیر اخیه استیضاح میکشند و چه کسانی که سوار بر موج احساسات و هیجانات لحظهای از دیوار سفارتی در داخل مرزها بالا میروند و دیپلماسی کشور را در خارج از مرزها به دردسر و بحران دچار میکنند –به ویژه مشوقان چنین ناهنجاریهایی-، همه ثابت میکنند که برای مسئولیت خود و خدمتکردن به مردم نالایقاند؛ که دارند به خود خدمت میکنند، نه به خلق خدا.
کسانی که در سختترین شرایط اقتصادی کشور به جای لمس دردهای مردم و همدلی با اقشار جامعه، با تمام وجود دنبال زمینزدن دولت و مشکلتراشیاند و کمترین واهمهای ندارند که رفتارهایشان چه عواقبی خواهد داشت و چه مشکلات بیشتری برای مردم درست خواهد کرد. کسانی که همین امروز همه دستاوردهای زنگنه و دیپلماسی نفتی ایران را ندیده میگیرند و حتی اگر بتوانند زیر سوال میبرند، چراکه فکر میکنند زنگنه در جبهه سیاسی-مدیریتی مطلوبشان نیست و باید او را کوبید. هرچقدر هم برای این کشور کار کرده باشد و با درایت و قدرت هر چندمیلیارد هم آورده داشته باشد، مهم نیست. باید او را زد.
اجازه بدهید چنین مسئولان بیانصافی را برای خدمت در هر جایگاهی مطلقا ناشایست و مضر بدانیم. کسی که به منافع ملت و سرزمینش فکر نمیکند، قرار است چه گلی به سر ما بزند. حالا هرچقدر هم که میگویند متخصص و تحصیلکرده و انقلابی باشد. نمونهاش همین فدراسیون فوتبال. نمونهاش همین آقای تاج و دوستانش.