پا قلب دوم بدن است | داودنجفی| رفته بودم کفش بخرم، وارد مغازه که شدم، فروشندهها به سمتم خیز برداشتند، حس کردم گاومیشی کنار برکهام که موقع آب خوردن کروکودیلها به سمتش میآیند. در کل نخستین اصل فروشندگی این است که شما خوب بتوانید فروش کنید، برای همین کار بین آنها رقابتی شد. یکی از فروشندهها که بوی بد بدن و دهانش خیلی توی ذوق میزد، گوشه فروشگاه گیرم انداخت و گفت: «بهبه دکتری یا مهندس؟ خوب جاییو انتخاب کردی، از همینا چنتاشو من برا خونه بردم خیلی راضی بودن.» گفتم: «از کدوما؟» گفت: «ععع ببخشید من تا دیروز قابلمهفروش بودم هنوز به کار جدیدم عادت نکردم.» بعد درحالیکه دستان سنگینش را انداخت دور شانهام گفت: «ببین آدم باید به خودش برسه، پا قلب دوم بدنه، من خودم قلب اولم نصفه نیمه کار میکنه، دوسه باری عملش کردم ولی سعی میکنم به پاهام توجه کنم.» راست میگفت، پایش قلب دومش بود ولی دهانش پای اولش بود.