شماره ۴۴۱ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۰ آذر
صفحه را ببند
نقطه تعادل

|  جمشید رضایی  |   کارشناس منابع طبیعی   |

مقایسه کار یک مکانیک و یک پزشک شاید در نظر اول سنجش درستی نباشد ولی در هر حال نمی‌توان کتمان کرد که هر دو به نوعی درمانگر هستند. طرف حساب یکی اتومبیل است و دیگری انسان. اگر مکانیک در تعمیر اتومبیل شما کاهلی به خرج داده و اشتباه کند، نهایتا خودرو از حرکت باز ایستاده و پیش نمی‌رود؛ اما انسان چه؟ در قبال اشتباه یک پزشک چه اتفاقی ممکن است برای بیمار مراجعه کننده به او رخ دهد؟ خب احتمالا ممکن است فرد مورد نظر هم کمی راه برود و بعد از پا بیفتد! ما در زمانه خاصی زندگی می کنیم. از یک طرف پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی در دوران اوج خود هستند و از طرف دیگر هنوز انواع و اقسام بیماری‌های ناشناخته و بی‌درمان وجود دارند که به نوعی خود از عوارض همین تکنولوژی‌زدگی به شمار می‌روند. عوارضی که می‌باید فراتر از موارد دم دستی چون تشعشع امواج موبایل و مودم‌های بی‌سیم خانگی و غیره بررسی شوند. آسیب‌هایی چون دوری از کشاورزی سالم و سنتی که تغذیه ناسالم را برای انسان در پی داشته است و یا فعالیت‌هایی که آلوده شدن آب‌های جهان کمترین ضرر آن بوده و گویی هیچ کس اهمیتی در خور برای مضار آن‌ها قائل نیست. از سویی در عصر مدرن با بیماری‌هایی رو به رو هستیم که پزشکان هنوز چاره‌ای برایشان نیافته‌اند. حداقل در خصوص شخص خودم می‌توانم بگویم سال‌هاست دچار خواب رفتگی در قسمت سَر هستم. تاکنون انواع درمان و حتی راه‌حل‌‌های مبتنی بر حدس و گمان‌ پزشکان عزیز و مهربان - حتی غیرمعالج‌ام - را جدی گرفته‌ و به کار بسته‌ام، اما دریغ که همه بی‌نتیجه بوده‌اند. نکته اینجاست که ما در مقایسه با مادربزرگ‌ها، پدربزرگ‌ها یا حتی مادران و پدرانمان، زندگی به مراتب پیشرفته‌تر و مرفه‌تری داریم، اما (در عین حال مجبوریم) برای تامین منابع مالی و زمینه‌سازی این رفاه فشارهای گاه فوق بشری را متحمل می‌شویم. نتیجه اینکه فشارهای فوق گاه به شکلی جسم و روحمان را می‌خراشند که آسیب‌های وارده را حتی پس از نیل به مقصود و کسب رفاه مورد نظر نیز نمی‌توانیم به حالت نرمال پیشین باز گردانیم. بله روزگار سختی است، اما چاره کار چیست؟ آیا باید همه چیز را رها کنیم و مثلاً برگردیم به شیوه زندگی 100 سال قبل؟ خوب می‌دانیم که این کار عملی نیست. قطار پیشرفت ترمز و دنده عقب ندارد و علی‌رغم میل ما بی‌توقف به پیش می‌رود. اما این میان شاید تنها یک واژه باشد که بتوان با تأسی به آن راه‌حلی برای این مشکل یافت. تعادل. به راستی نقطه تعادل این زندگی کجاست؟ چه کنیم تا نه از این سوی بام بیفتیم و نه از سوی دیگرش؟ چه کسی جواب این سوال را می‌داند؟

 


تعداد بازدید :  465