| مهدیحاجیاسماعیلی | روانشناس |
در میان مسابقات فوتبال، «دربی» یا «شهرآورد» هیجان ویژه خود را دارد. وجود این هیجان و تخلیه آن در میادین ورزشی، هم ضرر دارد و هم فایده. این تخلیه هیجانی تاثیرهای فراوانی بر جامعه خواهد گذاشت. اما بررسی آثار آن از جوانب مختلفی امکانپذیر است. اگر بخواهیم تأثیر بازیهایی چون شهرآورد تهران را در میان مردم ایران بررسی کنیم، باید موضوع را به 3بخش اجتماعی، روانشناسانه و سیاسی تقسیم کنیم.
در حوزه جامعهشناسی بحث گروههای اجتماعی مطرح میشود. با توجه به طیف سنی غالب که این پدیده را مورد توجه قرار میدهند (سنین 14تا 30) در بخش روانشناسی مسأله هویت مطرح میشود. افراد با توسل به رنگهای آبی و قرمز میخواهند هویت خود را ثابت کنند. ثابت کردن هویت میتواند باعث تخلیه انرژی روانی شخص شود به این دلیل که میداند به چه گروهی تعلق دارد و کجا تعریف میشود. در جوامع دیگری غیر از ایران، پدیدههای اجتماعی مانند آنچه در تشییع جنازه «مرتضی پاشایی» رخ داد، غیرقابل پیشبینی است. به این دلیل که چنین رخدادهایی، باعث بروز وضعیتی ویژه میشوند که چندان قابل پیشبینی نیستند. اگر به عقب برگردیم متوجه میشویم سن 14 تا 30 سالگی که گسترهسنی هویتساز نامیده میشود، از اهمیت فراوانی برخوردار است. سوال اینجاست که ما در این گسترهسنی چه هویتی به نسل جوانمان دادهایم؟ ما در این بخش خلأهای فراوانی داریم. بخشی از این خلأ به نوع آموزشی که در سیستم آموزش و پرورش ارایه میشود مربوط است و بخش دیگر آن به مباحث اجتماعی چون نهادهای مدنی. اگر نهادهای مدنی منسجمی داشتیم که ردههای سنی مختلف میتوانستند در آن ابراز هویت و شخصیت کنند و البته بتوانند انرژی روانی خویش را آنجا خرج کنند، تا این حد انرژی روانی متراکم شده را برای پدیدههایی از این دست، شاهد نبودیم. در این بین ممکن است جوانها دست به رفتارهایی بزنند که غیرقابل کنترل است. اگر بخواهیم با این مسأله ریشهای برخورد کنیم، کافی است نگاهی به خانه خودمان یا محیط کارمان داشته باشیم. در هر دوی این مکانها افراد تا چه حد بعد از بروز اختلاف، مشکل و تفاوت سلیقه به معنای واقعی، میتوانند با یکدیگر گفتوگو کنند؟ متاسفانه در سالهای اخیر به واسطه رویکردهای سیاسی خاص، فضای رسانهای ما بهویژه در صداوسیما و برخی از مجلات و روزنامهها، به منولوگ تبدیل شده است.
وقتی من «تکگویی» میکنم با انرژی بالا درمورد عقایدم سخن میگویم و بعد هم به راحتی کنار میروم. بنابراین اگر میخواهیم این پدیده را ترمیم کنیم باید از مدرسه و خانواده شروع کنیم. اگر نهادهای مدنی به معنای واقعی کلمه وجود داشته باشند، یکی از مسائل تحققیافته در این نهادها این است که افراد براساس رأیگیری و نقطهنظر و گفتوگو به جایگاه خود میرسند. بنابراین چون از راه گفتوگو جایگاهی به دست میآورند، مهارتهای بهدست آمده تأثیر خود را
خواهند گذاشت.
در این بین دیگر افراد وارد پروسههایی خشونتآمیز و پرخاشگرانهای که جزو رفتارهای عادی و روزانه به حساب میآیند، نخواهند شد. اگر فضای گفتوگو از درون مدرسه و خانواده آغاز شود و فضاهایی چون نهادهای مدنی را به وجود بیاوریم، مطمئنا در پروسهای درازمدت افراد میآموزند با برد و باخت در میادین ورزشی و مثالهایی از این دست، هویت خود را از دست نمیدهند. بنابراین اقدامات خشونتآمیز به حداقل خواهد رسید.