نادر هوشمندیار استاد دانشگاه
بدونشک بدترین اتفاق در هر خط و یا شکلی از توسعه این است که سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی در قالب راهبردهای تحولی، سیاستی را اجرا کنند که آن سیاست در فاصله کوتاه تبدیل به یک مصیبت برای اقتصاد شود، آنطور که مدیران و راهبردسازان اقتصادی هر کاری میکنند باز هم ندانند و نتوانند که چگونه میشود از شرِّ آن سیاست تحولی رها شد. در چنین شرایطی باید پذیرفت که حتما یا از اساس آن سیاست تحولی پایههایش اشتباه درک شده است یا در حوزه اجراء، مسئولان اجرایی، آنقدر نسبت به روشهای مدیریتی سیاستهای اقتصادی ناکارآمد و فاقد عقلانیت بودهاند که یک سیاست تحولی را به «بلای تحولی» تبدیل کردهاند و چه چیزی برای توسعه بدتر از این است که در روزگاری که همه جهان در کار بهینهسازی شاخصهای توسعه هستند و در این مسیر زمین میخورند و هر روز نسبت به روز قبل دانش اجرایی خود را نسبت به توسعه افزایش میدهند، در جایی مثل ایران که نیازش به توسعه مثل نیاز ماهی به آب است، ناکارآمدها در اجرای توسعه به گونهای عمل میکنند که بیرون آوردن سنگهایی که آنان در چاه انداختهاند آنقدر زمان میبرد که بهطور طبیعی نمیتوانیم شاهد چیزی جز تلف شدن توسعه باشیم. این مقدمه را مخصوصا چنین بيپرده گفتم تا بتوانم خیلی شفاف به ماجرای یارانهها اشاره کنم. به اصطلاح هدفمند شدن یارانهها از آذرماه سال 89 میهمان اقتصاد ایران شده است و درست از همان زمان به خاطر نحوه اجرای همین سیاست بلاهایی نصیب اقتصاد کشور شده است که نمیتوان آنها را خلاصه کرد و در چند جمله نوشت. به گمان من، هدفمند کردن یارانهها در شرایطی که تولید و صنعت در ایران نیاز به نقدینگی و حمایت بيچون و چرا داشت، سیاستی بود برای جلب رضایت اکثریت توده مردم ایران تا آنها در موعد مقتضی بتوانند با تماشای این یارانهها همه ناکارآمدی مسئولان اجرایی را فراموش کنند. این سیاست در همین هدف هم ناموفق بود اما امروز میتواند نحوه اجرای این سیاست نمادی باشد برای اینکه همیشه با نگاه به آن به یاد بیاوریم که ناکارآمدی چه بلایی میتواند بر سر اقتصاد نازل کند. در کجای دنیا توسعه اگر عزم ملی باشد هر ماه بیش از 3.3هزار میلیارد تومان یارانه برای مصرف به مردم پرداخت میشود و از آن سو، تولیدکنندگان که موتور اصلی توسعه محسوب میشوند به خاطر فقدان نقدینگی موثر و مولد باید درجا بزنند. این اتفاق را ما وقتی پرداخت نقدی یارانهها آغاز شد تا امروز شاهد هستیم و هنوز مدیران اقتصادی جسارت لازم را ندارند تا تکلیف یارانهها، یا این راهبرد سیاسی را از سر مردم باز کنند. البته بدون تعارف دولت فعلی این سیاست را به ارث برده است و برنامهریزان اقتصادی این دولت به خوبی میدانند که پرداخت یارانههای مصرف چه ظلمی بود، هم به تولید و هم به مردمی که این یارانهها را گرفتند و در مقابل، هر ماه چند برابر آن را از جیب برای گرانی هزینه کردند. ولی معلوم نیست چرا بهرغم آنکه این دانش در دولت یازدهم وجود دارد هنوز راهبردی برای تغییر مسیر یارانهها به سمت تولید ارایه نشده است. اگر مسئولان دولتی با موانع تحمیلی برای بهینه کردن منش یارانهها مواجه هستند به نظر من، خدا درحال حاضر راه مناسبی برای آنها باز کرده است. کاهش قیمت نفت هرچند میتواند خبر بدی برای اقتصاد ایران باشد اما باور کنیم، لطفی است که شامل حال توسعه ایران میشود. اگر ما خود را به عقلانیت ابزاری مجهز کنیم، حتما میشود با بکارگیری تولیدکنندگان و صنعتگران بهعنوان بازوی فکری و اجرایی توسعه یکبار برای همیشه تا حد زیادی نقش نفت را در اقتصاد تغییر داد. در همین ابتدای راه، کاهش بهای نفت بهترین بهانه واقعی برای قطع یارانههای مصرف است که از دولت قبل به جای مانده. مصرف بیهوده که متکی بر فعالیتهای مولد بومی نباشد، برای توسعه سرطان است. وقتی پول نفت نباشد نمیتوان برای تشویق مصرف عمومی ولخرجی کرد آن وقت بهطور طبیعی (اگر ملاک توسعه باشد نه سیاست) تولید و سرمایهگذاریهای صنعتی در رأس قرار میگیرند تا نجات توسعه را تسهیل کنند. برای همین باید قدر این دوره از کاهش قیمت نفت را با تمام وجود فهمید. در دولت قبل قیمت بالای نفت ورشکستگی تولید و ماجرای یارانهها را برای اقتصاد ایران به یادگار گذاشت، سعی کنیم در این دوره کاهش بهای نفت، سربلندی تولید و رفع شرِّ یارانههای مصرفی را همراه داشته باشد.