| طرح نو - مجتبی پارسا | تا چه اندازه از منشور حقوقی خودتان اطلاع دارید؟ منشوری که برای شهروندان ایرانی، در دولت یازدهم و آنچنان که دولتیها میگویند، بهمنظور آگاهسازی مردم از حقوقشان، منتشر شد. سوالهای بسیاری در باب انتشار این منشور وجود دارد؛ اساسا این منشور چرا منتشر شد؟ اگر این منشور همان چیزهایی را بیان میکند که در قانون اساسی آمده است، این تکرار برای چیست؟ و اگر حرف جدیدی دارد، آن حرف، چیست؟ ضمانت اجرایی آن چیست؟ سرنوشت این منشور به کجا منتهی شد؟ و سوالهای مشابهی که شاید هیچکس، حتی خود دولتیها نیز پاسخ واضح و دقیقی برای آن نداشته باشند. نباید تکالیف را درقالب حقوق بیان کرد؛ اتفاقی که به عقیده برخی در مورد این منشور حقوق شهروندی افتاده است. در مصاحبهای که با «داوود هرمیداس باوند»، استاد حقوق و روابط بینالملل سعی کردیم به دو سوال نخست فوق، پاسخ دهیم. «باوند» یکسال ریاست کمیته حقوق مجمع عمومی سازمان ملل را برعهده داشته است. حاصل این گفتوگو، در پی میآید؛
محتوای منشور حقوق شهروندی که سال گذشته منتشر شد را چطور ارزیابی میکنید؟ یک سالی از انتشار آن گذشته و خبر خاصی از آن نیست ...
چند نکته اساسی در مورد صرف انتشار چنین منشوری وجود دارد. اول اینکه، در سازمان ملل، قوانین جهانشمولی تحت عنوان «اعلامیه جهانی حقوق بشر» وجود دارد که حاصل سالها، انقلابها، جنگها، نزاعها و کشمکشها است. این قوانین و ارزشها، جهانشمول هستند.
دقیقا لفظ قوانین جهانشمول را به چه معنا به کار میبرید؟
قوانین جهانشمول به این معناست که هر انسانی به واسطه انسان بودنش، فارغ از قومیت و نژاد و تبعه و دین، دارای این حقوق است. لذا بیمعناست که بهطور مثال، در هند قانونی - به خیال خود، حقوقی و بشری- وضع میکنند که به واسطه آن، هنگامی که مردی میمیرد، موقع سوزاندن جسدش، باید همسرش را نیز زنده زنده بسوزانند. بهطور مشابه، اگر امروزه کشوری برای خود قوانین حقوق بشری و مختص به جامعه خود وضع کند که طبق آن، بردهداری مجاز اعلام شود، نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر خواهد بود و جهالت محسوب میشود.
بنابراین، کشورهایی که این اعلامیه را امضا میکنند، ملزم به رعایت قوانین آن هستند. رعایت و اجرای این مفاد برای طرفین آن یعنی خود سازمان و اعضا الزامی است و درواقع بهعنوان یک تعهد حقوقی برای اعضای سازمان مللمتحد محسوب میشود. ایران نیز به خاطر امضای این اعلامیه، باید در قوانین داخلی کشور، آنها را لحاظ کند. به این معنا، اگر منشور حقوق شهروندی که دولت آقای روحانی آن را تهیه و تنظیم کرده است، همان قوانین حقوقی را بیان میکند؛ با این تفاوت که بعضی را قیچی کرده است یا بعضی را تعدیل، درواقع چیزی باقی نمیماند؛ چرا که قوانین مندرج در اعلامیه حقوق بشر، تفکیک ناپذیرند. اگرچه جای بسی خوشحالی است که اساسا چنین منشوری بیان شده است؛ اما این منشور، نمیتواند آزادیهای اساسی حقوق بشر را کنار بگذارد.
در بسیاری از اصول بیان شده در این منشور، در انتهای هر اصل، محدوده مجاز نسبت به حقوق مطرح شده در آن اصل، به قانون اساسی ارجاع داده میشود. چه تبیینی میتوان برای این موضوع ارایه داد؟
قطعا مواردی که در این منشور حقوق شهروندی بیان شده، مندرج در قانون اساسی کشور هستند؛ حتی با جزییات و ایضاح بیشتر. وقتی قوانین موجود در این منشور را در انتها به قانون اساسی ارجاع میدهید، درواقع حرف جدیدی نزدهاید؛ و با گفتن اینکه فلان مورد، باید طبق قانون باشد، یا استفاده از ترکیبهایی مثل «مغایر قانون نباشد»، «در چارچوب قوانین»، «در قالب ضوابط قانونی اعلام شده» و موارد مشابه، جنبه کاربردی این منشور شهروندی را از بین بردهاید. به این معنا که قوانین کاربردی، باید موکول به قوانین دیگری نشوند و به چیزی جز قوانین موجود در خودش، ارجاع ندهد. همین امر، یعنی تعریف نکردن اصول و ارجاع قوانین به اصول مندرج در قانون اساسی، موجب قرائتهای متفاوتی از هم خواهد شد.
پیشنهاد شما برای اصلاحات این منشور حقوق شهروندی چیست که قوانین را موکول به قوانین دیگری نکند؟
من این سوال شما را با یک مثال پاسخ میدهم. مگر ما «حقوق بشر اسلامی» نداریم؟ اگرچه در همین حقوق بشر اسلامی هم اصولی که سازمان کنفرانس اسلامی تصویب کرده، بهطور نسبی رعایت میشود. اما در هر حال، اصولی را تعیین کرده است و قوانین را به اصول و ارزشهای دیگری موکول و مرجوع نکرده است. ارجاعاتی مثل «در حدود قانون مجاز است»، «در چارچوب ضوابط قانونی معتبر است» یا حتی «مغایر ارزشهای اسلامی نباشد». اینها اصول اولیه و اصول موضوعه را در نص قانون ذکر کردهاند و همین موجب شده که جنبه کاربردی داشته باشد. اما وقتی در منشور حقوق شهروندی ذکر میشود که «مغایر ارزشها نباشد»، تازه راه را برای تفاسیر مختلف، متضاد و گاهی متناقض باز کرده است. دقیقا به خاطر همین تفاسیر متفاوت است که کاربرد خود را از دست میدهد. ذکر اینکه مثلا «مغایر با فلان چیز نباشد»، معطوف کردن یک قانون به تصاویر انتزاعی و تجربی است که برای هر یک از محققان، متفاوت است.
بهنظر نمیرسد که دولت از این موارد اطلاعی نداشته باشد؛ از ارجاعات درون متنی این منشور گرفته تا توضیح و تکرار آنچه که در قانون اساسی، با تفصیل بیشتر ذکر شده است. اما آیا انتشار این منشور، هیچ نکته مثبتی را در بر نداشته است؟
البته که اگر نکته مثبتی نداشت، انتشار نمییافت. در دنیای امروز، همه چیز رو به تکامل است. نکته مثبت این است که صرف بیان و انتشار چنین منشوری، که حقوق شهروندان را بازگو میکند، دال بر یک نگاه مترقیانه است. لذا بنده معتقدم، انتشار این منشور، نه بیان حقوق شهروندی، که «یادآوری» آن است. نفس عنوان منشور حقوق شهروندی، قابل توجه است اگرچه این منشور حقوقی نباید و نمیتواند در مقابل حقوق و ارزشهای جهانشمول قرار بگیرد یا در دام تفاسیر متضاد بیفتد. اگرچه ممکن است در یک شرایط سیاسی خاص، مانند آنچه که از زمان آقای احمدینژاد باقی مانده بود، اثر نسبی خوبی داشته باشد. از نظر بنده، در شرایطی که نگرشهای خاصی در جامعه مطرح است، انتشار این منشور حقوق شهروندی، میخواهد ما را معطوف به قانون اساسی کشور و حقوق شهروندیای که مغفول مانده، کند. مثلا تجمعی که در تشییع پیکر آقای پاشایی اتفاق افتاد، بیانگر برخی حقوق مغفول مانده است. این تجمع مردمی حاکی از یک حس ناراحتی از اوضاع و احوالی است که سبب میشود مردم در کوچکترین فرصت یا روزنهای که فکر میکنند آرام است حضور پیدا میکنند.
قطعا مواردی که در این منشور حقوق شهروندی بیان شده، مندرج در قانون اساسی کشور هستند؛ حتی با جزییات و ایضاح بیشتر. وقتی قوانین موجود در این منشور را در انتها به قانون اساسی ارجاع میدهید، درواقع حرف جدیدی نزدهاید؛ و با گفتن اینکه فلان مورد، باید طبق قانون باشد، یا استفاده از ترکیبهایی مثل «مغایر قانون نباشد»، «در چارچوب قوانین»، «در قالب ضوابط قانونی اعلام شده» و موارد مشابه، جنبه کاربردی این منشور شهروندی را از بین بردهاید.
در دنیای امروز، همه چیز رو به تکامل است. نکته مثبت این است که صرف بیان و انتشار چنین منشوری، که حقوق شهروندان را بازگو میکند، دال بر یک نگاه مترقیانه است. لذا بنده معتقدم، انتشار این منشور، نه بیان حقوق شهروندی، که «یادآوری» آن است.
قوانین جهانشمول به این معناست که هر انسانی به واسطه انسان بودنش، فارغ از قومیت و نژاد و تبعه و دین، دارای این حقوق است. لذا بیمعناست که بهطور مثال، در هند قانونی - به خیال خود، حقوقی و بشری- وضع میکنند که به واسطه آن، هنگامی که مردی میمیرد، موقع سوزاندن جسدش، باید همسرش را نیز زنده زنده بسوزانند.
قوانین کاربردی، باید موکول به قوانین دیگری نشوند و به چیزی جز قوانین موجود در خودش، ارجاع ندهد. همین امر، یعنی تعریف نکردن اصول و ارجاع قوانین به اصول مندرج در قانون اساسی، موجب قرائتهای متفاوتی از هم خواهد شد.