شهروند| کتاب لیگ قهرمانان آسیا این فصل برای پرسپولیس به صفحه آخر رسیده. چیزی تا حساسترین 90 دقیقه عمر همه آنهایی که تا به امروز کنار اسم بزرگ پرسپولیس به سنشان اضافه شده نه به عمرشان، باقی نمانده. حالا انگار تنها راه رسیدن به خوشبختی خالی گذاشتن همه صفحههای قبلی و نوشتن این جمله در آخرین صفحه کتاب است: «امید، آخرین چیزی است که میمیرد.» هیچکس نمیداند گابریل گارسیا مارکز نویسنده معاصر اهل کلمبیا که همین چهارسال پیش از دنیا رفت، وقتی این جمله را به زبان آورد، چرا میخواست خودش را از ناامیدی دور نگه دارد. اما همه میدانند این جمله یعنی برگشتن از سیاهترین نقطه شب به سمت روشنترین نقطه صبح. درست همان جایی که پرسپولیس بارها مرگ را ملاقات کرد، اما مثل یک کودک تازه متولد شده برای فرار از تاریکی فریادی بلند کشید. قرمزها در این مسیر چندباری نفسشان به شماره افتاد، اما هیچوقت راه یک بغض ماندگار را به گلویشان باز نکردند. تا اینجای کار همه بغضها موقتی و برای گریه کردن از سر شوق بوده.
90 دقیقه اول در ژاپن طوری تمام شد که تعجب خیلیها را به همراه داشت. از دید همه آنهایی که تا به امروز لحظهبهلحظه بازی شنبه هفته قبل را در ذهنشان مرور کردند، الدحیل و السد حریفان به مراتب قویتری نسبت به کاشیما برای پرسپولیس بودند، اما درست همانجایی که همه چیز نباید به اما و اگر واگذار میشد، شکست 2-صفر ترس را برای رسیدن به قهرمانی در دل قرمزها انداخته. آنها خوب میدانند بعد از پشت سر گذاشتن کوه یخهای داخلی و خارجی اگر الان تایتانیکشان از مسیر خارج شود، چقدر این حسرت ماندگار و فراموشنشدنی خواهد بود. پس برای فرار از پرت شدن رویاها پشت بلندترین دیوارهای دنیا باید مثل همیشه بجنگند.
نیمه دوم این جنگ نابرابر همان جایی برگزار خواهد شد که تیم برانکو در آن از جنگهای نابرابر قبلی سربلند بیرون آمده. همان جایی که اتمسفری بینظیر برای ممکن شدن غیرممکنها دارد. جایی که هزاران دست که بعد از هر برد، ایسلندی میزنند و راه را برای بردهای بعدی آماده میکنند، به کمک دستهای خالی پیرمرد کروات روی نیمکت میآیند.
فینال لیگ قهرمانان آسیا شاید جایی برای بهانه بافتن نباشد، اما بر هیچکس پوشیده نیست که دستهای برانکو درست در حساسترین بزنگاه تاریخی خودش و پسرانش دوباره خالیتر از قبل شده. اخراج سیامک نعمتی در آخرین دقایق بازی رفت و مصدومیت امید عالیشاه باعث شده محسن ربیعخواه احتمالا تنها نیمکتنشین بزرگسال پرسپولیس برای فینال برگشت باشد. قرمزها اسیر وضع سختی شدند، اما هنوز تصاویر مربوط به فریادهایشان بعد از گل سوم منشا به الدوحیل یا بعد از والی دیدنی سیامک به السد از حافظه هیچ دوربینی پاک نشده. دوربینهایی که اگر در نیمه اول بازی برگشت مقابل کاشیما تصاویر مربوط به شادی بازیکنان بعد از زدن حداقل یک گل را ثبت کنند، در نیمه دوم عکاسهایی که پشت سلاحهایشان میایستند هم شاید دیگر تاب نگاه کردن از چشمی دوربینشان را نداشته باشند. پرسپولیسیها این روزها بیشتر از هر چیز دیگری در زندگیشان به گل نخوردن از کاشیما و زدن حداقل یک گل در نیمه اول نیاز دارند. نیازی که برای نجات نفسهایشان تا حدی کافی به نظر میرسد.شنبه شب برانکو دوباره روی چمنهای آزادی قدم برمیدارد. تماشاگران بدونشک دوباره تیم را تشویق میکنند، چون آنها همانهایی هستند که روز از دست رفتن قهرمانی مقابل راهآهن برای تیم شجاع خودشان سنگتمام گذاشتند. اصلیترین نگهبانهای سنگر سرخ چند سالی است یاد گرفتند تیمی که برانکو برایشان ساخته بعد از به دست آمدن هر نتیجهای شایسته تقدیر است. شنبه شب آزادی دوباره امنترین جای دنیا برای پخش کردن خاطرهها خواهد شد. خاطرههایی که هیچکس از خوب و بد بودن آنها خبر ندارد و این شاید خودش امیدوارکنندهترین جای داستان باشد، چراکه هیچکس از بد بودن قطعی خاطرهها حرف نمیزند و هنوز امید آخرین چیزی است که بین جماعت سرخ نمرده.