| طرح نو| شادی خوشکار| ساعتهای آخر سومین دوره برنامه «نذر کتاب» است. در حیاط دانشکده فنی دانشگاه آزاد و در چادری میزها را چیدهاند و کارتنهای کتاب است و چند گلدان. گلدانها را برای این گذاشتهاند که چهره غرفهشان را زیباتر کنند. پشت میزها، چند نفر روی زمین یا صندلی نشستهاند و کتابها را دستهبندی میکنند و هر کدام را در کارتنی میگذارند.
«نذر کتاب» از 2سال قبل و با محوریت عدهای از دانشجویان دانشگاه تهران شروع شد. بار اول روبه روی شهر کتاب مرکزی و بار دوم در شهر کتاب خیابان بخارست.
از همان اولین دوره حضور مردم آنقدر زیاد بود که دستاندرکاران آن را به یک رسم و آیین برای اهدای کتاب به روستاها و مناطق محروم تبدیل کردند. حالا در دور سوم، دانشگاه آزاد میزبان است تا مراحل جمعآوری کتاب و دستهبندی آن در این مکان انجام شود. کارتنها با نام روستا و شماره مشخص شدهاند. یک نفر داد میزند: «کتاب محیط زیستی هم میخواهد.» کتابهای محیطزیستی از چند طرف دست به دست میشود و میرود در کارتن. حیاط خالی است. هر از گاهی کسی میآید و نگاهی میاندازد و میرود. اما کتابهای زیادی رسیده است. یکی از دستاندرکاران برنامه، «شیما کاشی» میگوید که امسال به دلیل اینکه مکان برگزاری از مرکز شهر دور بود، مراجعه کمتر داشتیم و بیشتر کتابها را بهطور مستقیم از ناشرها گرفتهایم.
کارتن کتابهای محیطزیستی و کتابهای کودک پر شده و چسبهای پهنی آن را میبندد و در گوشهای کنار کارتنهای تکمیل شده جای میگیرد. میروند سراغ کارتنی دیگر که برای یک زندان جمع میشود. در بین کتابها، هم کتابهای نو دیده میشود و هم کتابهای قدیمی. گاهی در صفحه اول یک کتاب، یادداشت و تاریخی است که قدیمی بودن آن را نشان میدهد. گاهی کتابهای کودکی یکنفر، به دست کودکانی در یک روستای دور میافتد و این گونه یک دنیا جا به جا میشود و یک تجربه به اشتراک گذاشته میشود. امسال تعداد کتابخانههایی که منتظر حاصل «نذر کتاب» هستند بیشتر شدهاند. سهم هر کتابخانه یک کارتن است. کاشی میگوید که تصمیم گرفتند امسال شبکه ارتباطیشان را گستردهتر کنند حتی اگر به هر کتابخانه بیشتر از یک کارتن کتاب نرسد. ضمن اینکه فراخوانی که برای معرفی روستاها منتشر کرده بودند، متقاضیان زیادی را به آنها معرفی کرد که نمیشد به آنها پاسخ «نه» داد. کتابخانههای زیادی منتظر کتاب هستند. سال قبل 28 روستا و 7 سازمان غیردولتی از همین کتابهای اهدایی صاحب کتابخانه شدند. این کتابها اکنون در روستاهایی از سیستان و بلوچستان، خوزستان، ایلام، آذربایجان شرقی، کرمان، همدان، یزد، خراسان جنوبی، گلستان، اردبیل و کردستان به دست کودکان و نوجوانان رسیدهاند.
روی میز، کتابهای دانشگاهی و تخصصی است. بچههای نذرکتاب دنبال دستگاه کارتخوان هستند، یک نفر چند کتاب از روی میز خریده است تا با پول آن کتابهای مناسب کتابخانهها تهیه شود. بعضی از کتابخانهها لیست کتابهای مورد نیازشان را با توجه به مخاطبانشان فرستادهاند. بین کتابها چندسری مجله اهدایی هم دیده میشود که جای خودشان را در کارتنها پیدا میکنند. چند نویسنده هم بهطور مجزا چندین نسخه از کتابهای خودشان اهدا کردهاند. در گوشهای یک بحث هم درگرفته است.
اینکه برخی از کتابهای اهدایی که تناسب چندانی با نیازهای کتابخانهها ندارند را در کارتنها بگذارند یا نه. به این نتیجه میرسند که بههرحال خواندن آن کتابها بهتر از این است که هیچ کتابی برای خواندن نباشد. مهم مطالعه است و شکلگیری این فرهنگ در بین کودکان و نوجوانان که این گروه دارد برای آن تلاش میکند. تلاش گروه «نذر کتاب» امسال در جشن تقدیر از فعالان مروج کتاب هم دیده شده است. این گروه جزو گروههای تقدیری مروجان کتاب بودهاند و اتفاقا در روز تقدیر هم داشتند در دانشگاه آزاد کتابها را جمعآوری و دستهبندی میکردند.
یکی از کسانی که دارد در جمعکردن و دستهبندی کتابها کمک میکند، هنگام خداحافظی خودش را به مسئولان معرفی میکند. وقتی از او میپرسم که چطور از این برنامه اطلاع پیدا کرده است میگوید: «اطلاعیهشان را در اینترنت دیدم و فکر کردم بیایم کمک کنم. من گاهی برای کمک به روحم، در این فعالیتها شرکت میکنم.» غیر از اعضای مرکزی گروه، مردمی هم که علاوهبر اهدای کتاب میخواستند به «نذر کتاب» کمک کنند، از طریق فراخوان این گروه به کمک در بخش اجرایی جذب شدهاند و در این چند روز آدمهایی که گاه یکدیگر را نمیشناختند در کنار هم و در کنار کتابها همکاری کردند.
هوا رو به تاریکی میرود و بیشتر کارتنها بسته شدهاند. بعضیها کمکم میروند اما مسئولان اجرایی باید تا جمعآوری آخرین کتابها و غرفه بمانند.
تا چند روز دیگر کودکان و نوجوانانی در چند روستا، مراجعان کتابخانهای در یک زندان و افراد تحتپوشش چند موسسه غیردولتی این کارتنها را باز میکنند و کتابخانههایشان نفس تازهای میکشند.