| زینب معظمی گـودرزی | | کارشناس امور شهری|
نتایج تحقیقات نشان میدهد که بین میزان ارتکاب جرایم و ویژگیهای محل وقوع جرم ارتباط معناداری وجود دارد. از این نظر بافتهای فرسوده شهری مکانهای مستعدی برای پیدایش و رشد جرایم و آسیبهای اجتماعی بهشمار میروند، بهطوری که به گفته کارشناسان و مسئولان و به گواه آمار و ارقام، این بافتها به محلی برای انجام فسادهای اخلاقی، آسیبهای اجتماعی و جرم و جنایت تبدیل شده است. اما پرسش اصلی این است: «وجود چه ویژگیها و عواملی در بافت فرسوده موجب شده است که میزان بالایی از آسیبها و انحرافات اجتماعی در این محلههای شهری وجود داشته باشد؟»
توسعه فرسودگی، کمبود تاسیسات و تجهیزات و از بین رفتن مرغوبیت محدوده بافتهای فرسوده شهری از یک طرف موجب تنزل رتبه اجتماعی محدودههای مزبور در نگاه شهروندان و از طرف دیگر باعث افزایش میزان مهاجرت افراد اصیل و بومی با توان اقتصادی مطلوب و جایگزین شدن آنان با افراد با توان اقتصادی پایینتر و اقشار مبتلا به آسیبهای اجتماعی نظیر معتادان و مهاجران بیگانه شده است. از این رو به تدریج ارزشهای فرهنگی و احساس تعلق به خانه، محله و شهر به فراموشی سپرده میشود؛ به نحوی که در برخی موارد حیات شهری نیز تهدید میشود و با رکود و فرسودگی بیش از حد بافتهای فرسوده، این فضاها به مکانهایی مناسب برای کجرویهای رفتاری و ناهنجاریهای اجتماعی
مبدل میشوند.
در مورد افزایش مهاجران در این بافتها لازم به ذکر است که تنها انگیزه ساکنان جدید برای زندگی، داشتن یک سرپناه است و آنها در این بخش از شهرها با توجه به نازل بودن قیمت مسکن با وجود تفاوتهای فاحش فرهنگی، اسکان مییابند. بنابراین به دلیل احساس جدایی و بیگانگی نسبت به همسایگان و ساکنان، دچار آشفتگی و سردرگمی میشوند و به تبع آن بیثباتی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در این محلها
پدید میآید.
همچنین متفاوت بودن سبک زندگی در بافتهای فرسوده نسبت به سبک زندگی مدرن شهری و بالابودن میزان فقر در کنار مواردی چون بیکاری، انواع جرایم به خصوص اعتیاد و پخش مواد مخدر، بروز درگیریهای محلهای، ناامنی و بزهکاری، وجود مسکن ارزان قیمت به سبب وجود نداشتن زیرساختها، تفاوت فاحش میزان سرمایه اجتماعی، فرهنگی و اعتماد اجتماعی نسبت به سایر محلهها، وجود ساکنان مهاجر، پایین بودن سطح سواد ساکنان، بالابودن میزان مشاغل خانگی و موارد دیگری از این دست خود نشان دهنده وجود معیارهای اجتماعی برای تشخیص بافتهای فرسوده است که یقینا زندگی در چنین اماکنی افسردگی، اغتشاش، هرج و مرج و فقدان مشارکت اجتماعی را به همراه خواهد داشت.
بنابر آنچه گفته شد، بافتهای فرسوده شهری برآیند نارساییها و معضلات مختلف شهری هستند که طی سالیان گذشته به دلیل نبود برنامههای روشن و کارآمد توسعه شهری یا ناتوانی سیستم مدیریت شهری در تامین خدمات مورد نیاز این بافتها به وجود آمدهاند و در نتیجه محدودههایی از شهر، دچار معضلات کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شدهاند و کانون مناسبی برای رشد آسیبهای اجتماعی فراهم آورده است. چرا که همیشه مسائل و معضلات اجتماعی بافتهای فرسوده در طرحهای نوسازی و بهسازی شهرها، همواره از وزن و اهمیت کمتری در مقایسه با معضلات کالبدی (فیزیکی) برخوردار بوده است، هرچند که همان معضلات کالبدی نیز به دلیل توجه نکردن به مسائل اقتصادی نتوانسته حل و فصل شود. این در حالی است که بررسیها در کشورهایی که در زمینه احیای بافتهای فرسوده خود موفق بودهاند، نشان میدهد که توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی ساکنان از وزن خاصی برخوردار بوده و همواره مبنای برنامهریزی توسعه این گونه بافتها در هم پیوندی پایدار با کل شهر قرار گرفته است.
موضوع بافتهای فرسوده و پایدار کردن بافتهای قدیمی شهر یک مسأله اصلی و به نوعی از مولفههای مسألهساز در حوزه مدیریت شهری است و از آنجا که بافتهای فرسوده هم یک تهدید بالفعل و هم یک فرصت بالقوه برای یک شهر و شهروندان آن هستند، ضرورت نگاه تخصصی و برنامهریزی کارشناسی برای نوسازی بافتهای فرسوده در زمان کنونی که فصل بررسی و تدوین برنامه پنجساله سوم شهرداری تهران است از هر مقطع زمانی دیگری با اهمیتتر است، این مهم توجه ویژه نمایندگان شورای شهر و مدیریت شهری را میطلبد.