راضیه زرگری| بیطرفی، بیغرضی، استقلال، خدمت داوطلبانه، بشردوستی، یگانگی و جهانشمولی را اصول هفتگانه جمعیت جهانی صلیبسرخ میدانند. نهاد بینالمللی صلیبسرخ برای انجام هرچه بهتر وظایف خود از این اصول هفتگانه بهعنوان خط مشی و رسالت اصلی در فعالیتش پیروی میکند. اگر کمی در مفهوم این واژهها دقیق شویم، متوجه صفات و معانی مشترک نهفته در این اصول میشویم که یکی از آنها کرامت انسانی است. کرامت انسانی ارزشمند ذاتی انسان بهعنوان اشرف مخلوقات است؛ فارغ از رنگ و نژاد و مسلک. همه انسانها از نظر برخورداری از این کرامت یا به به بیان دیگر حرمت، مشترک هستند. در مقابل کرامت انسانی صفاتی مانند ذلت، خواری و تحقیر میآید و عوامل زیادی وجود دارند که میتواند حرمت انسانها را به خطر بیندازد. جنگ، درگیری و تجاوز به حریم کشورها، عزتنفس و حرمت انسانهای بیگناه و غیرنظامیان بسیار زیادی را از بین میبرد. این عوامل زاده زیادهخواهیهای بشری هستند و انسانهایی که تا چندی پیش در امنیت و آرامش به سر میبردند را تحتتأثیر قرار داده و نظم زندگیشان در شلیک گلولهها و پرتاب خمپارهها به هم میخورد. وقتی به خودشان میآیند که هیچ اثری از زندگی قبلیشان وجود ندارد؛ همه چیز را از دست دادهاند. اینها بشدت در معرض آسیب روانی قرار دارند و نهادهای بشردوستی و بهطورکلی همه مردم در قبال حفظ کرامت و عزتنفس آنها مسئولیت دارند. از سوی دیگر، رویدادهای طبیعی و غیرمترقبه هم از عواملی محسوب میشوند که میتواند جایگاه زندگی، موقعیت فردی و اجتماعی افراد را در یک لحظه دگرگون کند و اگر به درستی پاسخ داده نشود، حتی ممکن است کرامت انسانهای آسیبدیده را به خطر بیندازد. حفظ کرامت، حرمت و عزتنفس انسانهایی که به واسطه مشیت الهی یا جنگ و درگیری دچار آسیب شدهاند، بهانه گفتوگوی «شهروند» با اصغر مهاجری جامعهشناس و مدرس دانشگاه شده است.
کرامت انسانها و لزوم احترام به عزتنفس و حرمتهای انسانی یکی از اصلیترین اصول امور بشردوستانه است؛ این مفاهیم در جامعهشناسی چگونه تعریف میشوند؟
اجازه بدهید مقدمهای برای خارجشدن از کلیت این سوال مطرح کنم؛ در ادبیات جامعهشناسی یک عبارت وجود دارد به نام «تابآوری» و یک فرهنگی که به نام تابآورانه یا مقاومتی یا دفاعی در جامعهشناسی شناخته شده است که کارهای پژوهشی در حوزه جامعهشناسی روی این موضوعات درحال انجام است. در این فرهنگ اگر نظام باوری و ارزشی آن شکل بگیرد و در جامعه تبدیل به یک نظام هنجاری شود، انسانها در این فرهنگ تابآورانه و مقاومتی، انسانهای خودکارآمد میشوند. انسانهای خودکارآمد نهتنها به پیرامون خود حساس هستند؛ بلکه علاوه بر شناخت، از سر اعتماد و عزتنفس نسبت به رویدادهای پیرامونی خود واکنش نشان میدهند. واکنش کنشگران تربیتشده در این فرهنگ بسیار مثبت ارزیابی میشود؛ اینها اگر میخواهند کمکی به دیگری بکنند، چه در ارتباط با خانواده و چه در ارتباط با شهر و کشورشان، موفق هستند. به بیان دیگر، این فرهنگ تابآوری و دفاعی کنشگرانش را طوری تربیت میکند که در کل هر اتفاقی که برایش میافتد، با یک انسجام نظاممند به وسیله انسانهای خودکارآمد مواجه میشود و به نقطه تعادل میرسد و این انسان به درستی با رویدادهای پیرامونش تعامل میکند و تکامل و رشد خود را ادامه میدهد.
مثلا در این فرهنگ یک مهندس وقتی ساختمانی را مهندسی میکند و خانهای را میسازد، طرح و اجرای برنامهاش بهگونهای است که این تابآوری و کشسانی را در خود داشته باشد. به همین نسبت یک جامعه تابآور نیز با ضربههای طبیعی و سیاسی و اجتماعی از هم نمیریزد، چون در نظامی تابآور تربیت شده است. در این میان، اگر ضربه واردشده حتی شدید هم باشد، مثل ضربه شدید اقتصادی و فشارهایی که جامعه ما امسال با آن روبهرو شده است، یا زلزله و سیلی که ناگهانی منطقهای را به هم میزند، این جامعه حالت کشسانی به خود میگیرد. به بیان بهتر براساس انسانهای خودکارآمد حالت تعادلی ایجاد میکند و با اتفاقات و تغییرات ایجادشده تعاملی رفتار میکند.
جایگاه کرامت و حرمت انسانها در این فرهنگ خودکارآمد چگونه تعریف میشود؟
در این میان چون همه چیز سر جای خودش است و یک فرهنگ در جامعه حاکم شده است، انسانها چه بخواهیم چه نخواهیم از کرامت برخوردار هستند؛ شرایط طوری است که شما به غیر از کرامت و حرمت قایلشدن و عزتنفس قایلشدن برای انسانها کار دیگری نمیتوانید بکنید. نه اینکه توصیه کنیم که مردم محبت و لطف کنند و کرامت انسانی را رعایت میکنند. در واقع در چنین فرهنگی غیر از این مسیر، راه دیگری وجود ندارد، به صورت خودکار عزتنفس انسانها مورد احترام است. مثالهای زیادی میتوان ارایه داد تا این موضوع در جامعه ملموستر شود؛ در این ساختار اگر کسی نیازمند باشد، سیستم چنان طراحی شده است که از مسیرهای کاملا قانونمند حق و حقوق نیازمند به او داده میشود، مثل بیمه بیکاری یا حق و حقوق بازنشستگی و مستمری. این سیستم معتقد به توانمندی انسانهاست و نگاه صدقهای و کمکی که برخی نهادهای کشور ما دارند، را نمیپذیرد؛ چراکه همه چیز حق انسانهاست. دولتهای رفاه تقریبا برآمده از این فرهنگ
هستند.
این فرهنگ تابآورانه در قالب کشور ما و جامعه ما چگونه است؟
متاسفانه خیلی کمرنگ و ضعیف؛ من بهعنوان پژوهشگر میگویم ما بهطورکلی در کشورمان دارای فرهنگ تابآورانه و دفاعی نیستیم. یعنی اگر من بهعنوان مهندس دارم ساختمانی میسازم و باید ضریب سیمان مشخصی را رعایت کنم و این کار را نمیکنم یعنی حرمت و کرامت انسانی را زیر سوال بردهام. این جامعه با یک ضربه به هم میریزد. در این سیستم تکتک انسانها در جایگاه فردی خود در جامعه درست عمل نمیکنند و مفاهیم انسانی در جامعه کمرنگ و کمرنگتر میشود. درحالی که اگر کشوری همه عناصرش براساس فرهنگ دفاعی و تابآوری باشد و انسانها در این فرهنگ تربیت شوند، چاشنی هرکاری احترام به عزتنفس و حرمت انسانهاست.