شماره ۴۳۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۵ آذر
صفحه را ببند
مسئولیت پذیری از منظر روانشناختی

امیرحسین جلالی روانپزشک

به‌طور کلی در جریان رشد، به مرور زمان، مشخصه‌هایی در افراد شکل می‌گیرد که مرحله به مرحله است. وقتی کودک با مادر ارتباط برقرار می‌کند، بسته به محیط و شرایط این رابطه، که به چه میزان امنیت دارد؛ اینکه تا چه اندازه، مادر در دسترس کودک باشد، بسته به هیجانات رفتاری مادر و موارد مشابه، آرام آرام عنصر اعتماد یا بی اعتمادی در کودک، شکل می‌گیرد؛ که می‌تواند پایه های مسئولیت پذیری یا مسئولیت ناپذیری کودک را تشکیل دهد.
مسئولیت پذیری به معنای توانایی درک نیازهای دیگران است؛ به بیان دیگر، مسئولیت‌پذیری به این معناست که افراد دیگر و حقوق آنها در نظر فرد تا چه اندازه مهم و دارای اهمیت است. اینکه فرد به همان میزانی که به خود اهمیت می‌دهد، به دیگران نیز اهمیت بدهد.
مسئولیت پذیری در تکامل روانی فرد، چیزی نیست که یک شبه و ناگهانی به‌وجود بیاید؛ بلکه این احساس، ذره ذره در فرد شکل می‌گیرد. لذا، میزان مسئولیت پذیری، یعنی کم بودن، زیاد بودن و حتی وسواس گونه و بیمارگونه بودن آن، همگی بسته به نوع تربیت و تکامل روانی فرد است. گرچه همواره میان روان یک فرد، یعنی مشخصه‌های فردی افراد و محیط اجتماعی که در آن به‌سر می‌برند، رابطه‌ای وجود دارد که در روند شکل گیری مسئولیت‌پذیری افراد مداخله و تاثیرگذاری دارد. تا زمانی که فرد در خانه و خانواده حضور دارد، رفتار پدر و مادر و اطرافیان، تنها نیروی موثر شکل دهنده احساس مسئولیت کودک است؛ اما زمانی که فرد وارد جامعه می‌شود، افراد و فیگورهای اجتماعی، اعم از دولتی یا غیر دولتی، می‌توانند جای بزرگتر‌ها و افراد خانواده را در ذهن فرد بگیرند؛ لذا رفتار و منش این افراد، در رفتار شهروندان برای تکمیل تفکر مسئولیت‌پذیری، سهیم می‌شود. به عنوان مثال، وقتی می‌بینیم که متولیان امور در سطح اجتماع، پاسخگوی عملکرد و اعتماد عمومی نیستند، این احتمال به‌وجود می‌آید که افراد آن جامعه نیز، رفتار مشابهی را در تقابل رفتار غیر مسئولانه متولیان جامعه، از خود نشان دهند. به این معنا، اگر بخواهیم مردم را مسئولیت پذیر بار بیاوریم، بایستی که در گام اول، بزرگ‌ترهای جامعه را مسئولیت پذیر کنیم؛ یعنی متولیان امور، بایستی پاسخگوی کرده‌ها و ناکرده هایشان باشند. از نقطه نظر روانشناسی اجتماعی می‌توان وجود یا عدم مسئولیت‌پذیری اجتماعی در افراد را اینگونه توجیه و تبیین کرد؛ زمانی مردم مسئولیت پذیر می‌شوند که در بازی، شرکت داده شوند؛ نظرشان پرسیده شود، دیده شوند، پاسخ سوال‌هایشان را بیابند و به‌طورکلی بتوانند شرکت کننده در بازی امور جامعه خویش باشند. در غیر این‌صورت، یعنی زمانی که گروهی، افرادی، فردی یا حتی گروه بزرگی در جامعه احساس کند که در اداره جامعه مشارکت فعالی ندارد، یا به تعبیری، در بازی شرکت داده نمی شود، قطعا مشارکتش در سرنوشت عمومی افراد، اعم از حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و محیط‌زیست، کم می‌شود و در نهایت مسئولیت‌پذیری اجتماعی در آنها از بین می‌رود.

 


تعداد بازدید :  244