استقلال و پرسپولیس آنچنان در دربی خود فوتبال را فراموش کرده بودند و رومی روم و زنگی زنگ میکردند که این دیدار برای هر ناظری،
آزاردهنده بود. بازی پر بود از دویدنهای بیمورد، خطاهای نابجا، اشتباهات فراوان و... اگر بخواهیم برای این دیدار یک اسم بگذاریم میشود به آن گفت یک بازی همهجانبه احساسی که کاملا از منطق
به دور بود. حتی آنقدر احساس در این دیدار دیده میشد که از دست 2 مربی نیز در رفته بود. کنترل بازی از بحث تاکتیک خارج شده بود و بیشتر جنبه یک جنگ گلادیاتوری داشت.
حال در این جنگ هم احتمال داشت استقلال پیروز شود و هم پرسپولیس. حتی ممکن بود تیم مشکیپوش 4 گل بزند یا برعکس این اتفاق رخ دهد. آنقدر این دیدار از بحث فنی به دور بود که من که قصد داشتم 90 دقیقه را برای مشاهده دوباره، ضبط کنم بعد از دقایقی از ادامه این کار منصرف شدم. زیرا مشاهده کردم آنچنان نوسانات بازی بالا و برانگیختگی بازیکنان در برخوردهای فیزیکی زیاد است که نمیتوان از این دیدار چیزی یاد گرفت.
اینکه بگوییم تعویضهای 2 تیم اصلا در روند بازی تأثیرگذار نبود، درست نیست چون خصوصیات هر بازیکنی قطعا با بازیکن جانشیناش متفاوت است اما تغییر استراتژی در بازی هیچ یک از 2 تیم بعد از تعویضها بهوجود نیامد. عمده بازی طوری بود که در تمام ابعاد آن احساس دیده میشد. همچنین میتوانستیم صحنههای آنی را شاهد باشیم، صحنههایی که فقط یکی، 2 بار تکرار شد و بعد از آن شاهد صحنههای جدیدی بودیم. در هر صورت کیفیت و بارفنی این بازی به هیچوجه قابل مقایسه با بازیهای امروزی دنیا نیست. حتی در سطح آسیا و کشورهایی که در این قاره در رده ملی هم سطح ما هستند نیز چنین دیداری را که دارای قابلیت فنی پایینی باشد، نخواهید دید. صحنههای این دیدار توان فنی نداشت اما شاید برای هواداران سرخ و آبی جذاب بود که تیمشان یک دقیقه بالا بود و یک دقیقه پایین. کلام آخر اینکه، دربی 79 مثل یک جنگ تن به تن بود که شاید بتوان نام آن را گذاشت «دوئل».