شهروند| پیدا کردن شغل برای بهترین و باتجربهترین افراد هم همیشه دغدغه است و گاهی انتخاب بد یا وقایعی باعث میشود شما مجبور به کاری شوید که شاید با آن ارتباطی برقرار نمیکنید. گاهی ممکن است مسائلی در کار و شغلتان پیش بیاید که ناچار شوید کارتان را ترک کنید و به محیط آشنا و همکارانی که دوستشان داشتهاید، پشت کنید. ترککردن کار میتواند استرسزا شود و بخشی از وجودتان را تحت تغییرش به درد آورد. از تغییر برنامه روزانه، عادات و جزییات کوچک زندگی روزمرهتان گرفته تا ترک پیوندهای شخصی همگی سخت خواهند بود. قصد دراماتیک کردن ماجرا را نداریم اما درنهایت باید گفت که این اتفاق برای همه میتواند سخت باشد و گاهی هم میتواند لذتبخش باشد! چرا که برخی شغلها تنها برای تأمین مالی است و ارتباطی با آنها وجود ندارد و شاغلانش هم علاقهای به ماندن در آن پست را ندارند. بر همین اساس در ادامه 5 دلیل موجه برای تغییر شغلها دستهبندی شده که اگر شما هم دارای آنها شدید حتما شغلتان را عوض کنید:
رشد علمی
از خودتان بپرسید که با تغییر شغل آیا میتوانید دانش وسیعتری کسب کنید؟ حجم عظیمی از دانش را که در آغاز کارتان بهدست آوردید بهخاطر بیاورید. ماههای نخست شروع هرکاری همچون یک دانشگاه است. شما دایما میآموزید. در یک دوره کوتاه و سریع چیزهای زیادی میآموزید و با محیط منطبق میشوید، سپس برای ماههای طولانی به تدریج چیزهای جدید دیگری را یاد میگیرید. اغلب این پروسه با دست یافتن به مهارت یا خبرگی به پایان میرسد. اغلب مشاغل (به جز مشاغل پژوهشی یا آکادمیک) مشاغلی هستند که در آنها نقطهای وجود دارد که یادگیری تا حد زیادی متوقف میشود و فرد به متخصص کار خود در سازمان اش بدل میشود. اما آیا شما ظرفیت بیشتر از این را دارید؟ آیا دوست دارید در بیشتر از یک امر مهارت عملی یا نظری را بهدست آورید و به متخصص بدل شوید؟ شما میتوانید دانش شغلی خود را با تکرار این فرآیند از آغاز در سمت یا شغلی تازه افزایش دهید.
متخصصان امور کاری معتقدند که یک فرد در یک شغل معمولی به زمانی در حدود ۳سال برای دستیابی به تخصص و مهارت نیاز دارد. پس از این زمان یادگیری به شدت کاهش مییابد. تغییر شغل پس از این بازه زمانی میتواند همچون عمل راهاندازی مجدد یک کامپیوتر باشد؛ امری که به شما این فرصت را میدهد تا رشد کنید و دوره پرسرعت جدیدی از یادگیری را تجربه کنید.
رشد مالی
برای روشنتر شدن ماجرا بار دیگر از خودتان بپرسید که آیا میتوانید درآمدتان را افزایش دهید؟ شغلی یکسان در دو شرکت متفاوت درآمدی یکسان ندارد. یافتن موقعیت شغلی یکسانی با مزایا و حقوق بیشتر در یک کمپانی دیگر میتواند دلیلی بسیار موجه برای تغییر شغل باشد. ممکن است شرکت کوچکی را پیدا کنید که ساعات کاری کمتری دارد؛ ولی وظایف بیشتری را بر دوش کارمندان اندک خود قرار داده است و حقوقی بیشتر نیز پرداخت میکند یا ممکن است شغلی مشابه شغل خود را در یک کمپانی بزرگ بیابید که به علت بازار وسیعتر و سود بیشترش بدون هرگونه تغییری در وظایف یا ساعت کار حقوق بیشتری پرداخت میکند.
از طرف دیگر مهارتهای شما ممکن است در هر کمپانی ارزش متفاوتی داشته باشد. تصور کنید یک کارمند فروش هستید که آلمانی میداند؛ ولی در شرکتی کار میکند که فاقد هرگونه رابطه تجاری با آلمان است، با تغییر دادن کمپانی خود میتوانید میان مهارتهای مورد توجه سازمان و تواناییهایتان نوعی سازگاری ایجاد کنید. تغییر در فرصتها و
ارج نهادنها و میزان حقوق متناسب با مهارتهایتان میتواند دلیل خوبی برای تغییر کار باشد.
ایدهآل بودن کار برای چالش
آیا کار فعلی شما چالشبرانگیز نیست؟ حتما از افراد بسیاری شنیدهاید که بهدنبال یک کار کمدردسر هستند؛ کاری با وظایف مشخص، آسان با سرعت اندک و غیرچالشی. اینها مشاغلی هستند که میتوانید در خلال آنها چرت بزنید. البته همیشه مقداری کار وجود دارد که میتوانید به نحوی تقسیمش کنید که مشغول به نظر برسید. آیا فکر میکنید این شغلی ایدهآل است؟ نتایج تحقیقات پژوهشگران کار مسأله متفاوتی را نشان میدهد. نتایج یک آزمون نشان میدهد که یک شغل کامل که میتواند سبب خوشبختی فرد شاغل شود باید چالشبرانگیز باشد. به نحوی که حداقل ۲۰درصد از زمان کاری فرد خارج از دایره آرامش باشد. ۲۰درصد ساعات استرسآلود و پرچالش میتواند هوشیاری، احساسات و خلاقیت شما را به صورت روزمره فعال کند؛ درحالیکه یک شغل آسان شما را به یک معتاد اینترنتی، یک خوابآلود خسته یا کسی بدل میکند که فقط از بازی با موبایلش یا کشتن وقت لذت میبرد.
افرادی که مشاغل آسانی دارند به ندرت در هرم اجتماعی و اقتصادی ترقی میکنند. آنها برای به چنگ آوردن موقعیتها ناآماده هستند. بنابراین اگر شغلتان برایتان به امری غیرچالشی بدل شده است، وقت آن است که ترکش کنید.
سازگاری محیط کاری
باید بدانید که محیط کارتان با شما سازگار است یا خیر؟ هر ادارهای فرهنگ و فضای خاص خود را دارد. در یک شرکت ممکن است به تدریج فضایی حاکم شود که مرکز تمام مکالمات رویدادهای ورزشی باشد.
در این شرایط افراد میتوانند از این موضوع استفاده کنند تا به هم متصل و با هم سرگرم شوند؛ ولی وقتی فردی به این موضوع بیعلاقه باشد برای همیشه نسبت به فضا فردی بیرونی باقی خواهد ماند و این مسأله میتواند تاثیری بسیار منفی بر روحیه روزانه و عملکرد افراد داشته باشد. اگر محیط کارتان باعث خلاقیت، شادی یا آسایشتان نیست ریشه آن را بیابید. تا حد ممکن سعی کنید مشترکات خود را با همکارانتان بیابید. در برخی محیطهای کاری نیز نوعی رقابت مسموم و مخرب رواج دارد. تمامی موارد بالا بسیار غیرقابل تحمل هستند و در صورتی که محیط کاری شما اینگونه است بهتر است گزینه تغییر را بهصورت جدی در نظر بگیرید.
سازگاری با تغییرها
باید بدانید که تغییرات عمدهای در زندگیتان رخ داده است؟ تصور کنید ازدواج کردهاید و باید با همسرتان به شهر جدیدی بروید، در چنین شرایطی تغییر شغل تقریبا اجتنابناپذیر است. تغییرات دیگری نیز ممکن است در زندگیتان رخ دهد، ممکن است بچهدار شده باشید و به وقت بیشتری برای کودک نیاز داشته باشید، شاید پدر و مادرتان بیمار شده باشند و شاید فقط بخواهید زمان بیشتری با خانوادهتان باشید. کارمندان هوشیار همیشه رئیس خود را از پیش در جریان تغییرات زندگی خود میگذارند. به این ترتیب دو طرف این فرصت را مییابند که با شرایط جدید منطبق شوند؛ اما همیشه مواردی وجود دارد که در آن رئیستان از همکاری متقابل و همدلی با شرایط جدید شما اجتناب میکند و هیچ انعطافی نشان نمیدهد، این هم یکی از آن مواقعی است که بهتر است به تغییر شغل فکر کنید و دست از تخریب روحیهتان از طریق اصطکاک با رئیستان بردارید.