شماره ۴۳۶ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۴ آذر
صفحه را ببند
120 معضلی که ما را احاطه کرده است
حال شهر من خوب نیست!

مجتبی دلیر روانشناس اجتماعی

آلودگی هوا، آلودگی‌‌های صوتی و نوری، پسماندهای شهری، متکدیان، معتادان، دروغ، فریب، بی‌‌اعتمادی، اجاره‌‌نشینی و از دست رفتن دلبستگی به مکان و محل زندگی، خانه‌‌های اجاره داده نشده، خانه‌‌به‌‌دوش‌‌ها و بی‌‌خانمان‌‌ها، خانه‌‌های مجردی، خانه‌های قوطی کبریتی، برآیند محوری به جای فرآیند محوری، عجله، شتاب، بی‌‌حوصلگی و بی‌‌صبری، گرانفروشی و کم‌‌فروشی، کارت‌‌های اعتباری و اجناس قسطی، اجناس بی‌کیفیت و تقلبی، داروهای تقلبی، رفتارهای پرخطر، بیماری‌های مقاربتی مسری، سکته و بیماری‌‌های قلبی- عروقی، سرطان، شیوع اختلالات روانی، خستگی روانی، افسردگی اجتماعی، روابط سطحی، کمرنگ شدن حس نوعدوستی، افت همدلی، هراس و ترس‌‌های اجتماعی، تبعیض، تعرض و تضییع حقوق شهروندی، روابط بی‌‌بندوبار، ازدواج سفید و جشن طلاق، جابه‌‌جایی ارزش و ضدارزش، احساس حقارت و بی‌‌احترامی به بزرگترها، چشم و همچشمی، تجمل‌گرایی، فرقه‌‌گرایی و انحرافات مذهبی، مدگرایی، مدپرستی و خودنمایی، بدحجابی، سوءاستفاده از فضای مجازی، اعتیاد اینترنتی، نقض حریم خصوصی، شایعه و گوش به زنگی اجتماعی، بالارفتن سن ازدواج و نرخ طلاق، طلاق عاطفی، تله، تنگنا و تراژدی‌‌های اجتماعی، کاهش رفتارهای کمک‌‌رسانی و جامعه‌پسند، کاهش رفتارهای موافق اجتماعی، لوث مسئولیت، کاهش ادراک بهزیستی و رفاه‌اجتماعی، تبلیغات ناکارآمد رسانه‌ها، جرم و جنایت، روند رو به رشد پرونده‌‌های قضایی، خلأهای قانونی و دور زدن قوانین، خشونت خانوادگی، همسر و کودک آزاری، کودکان خیابانی و کودکان کار، فقر، گرانی و بیکاری، عدم امنیت شغلی، اهمال‌‌کاری و اتلاف اجتماعی در محیط کار، کاهش بهره‌وری اجتماعی، مشکلات کارگر و کارفرما، سوءاستفاده از قدرت، رکود اقتصادی و مشاغل کاذب، فروش تحقیق دانشجویی و پایان‌‌نامه، تزلزل جایگاه علم و دانش، عدم تخصص‌‌گرایی، از دست رفتن کرامت متخصصان، حمایت ناکافی و مهاجرت نخبگان، افت تحصیلی و ترک‌تحصیل، سودجویی و ارایه خدمات تخصصی توسط غیرمتخصصان، هدر رفت منابع انرژی، آسیب به محیط‌زیست، ترافیک و تصادف‌های رانندگی، چهره‌‌های عبوس، خشم، خصومت و پرخاشگری، رفتارهای ضداجتماعی، اسیدپاشی، نزاع‌‌های خیابانی، دزدی، جیب‌‌بری و زورگیری، کلاهبرداری‌‌های روزآمد، پیامکی و اینترنتی، احساس استرس، اضطرار و اضطراب، از خود بیگانگی فرهنگی، غرب و شرق‌‌زدگی، بی‌برنامگی برای بازنشستگان و سالمندان، فقدان مهارت‌‌های اجتماعی، ارتباطی و شهروندی، فنی و مهندسی پنداشتن تمام مسائل شهری، کمتر از حد انتظار بودن فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه، ضعف برنامه‌‌های رسانه ملی، پیش‌داوری‌‌های قومیتی، فقدان روحیه عذرخواهی گروهی، بی‌‌عدالتی ادراک ‌‌شده، کاهش علاقه اجتماعی و دلبستگی‌‌های خویشاوندی، سست‌شدن پیوندهای اجتماعی، از دست رفتن سرمایه‌‌های اجتماعی، کمبود سرانه فضای سبز و اماکن تفریحی، افزایش امکانات در حوزه فناوری و کاهش کیفیت زندگی و ده‌‌ها مورد دیگر، حال شهر مرا خراب کرده است.
اما به‌راستی چرا حال شهر من خوب نیست؟ و چرا رفتارهای مغایر شهروندی زیاد شده و رفتارهای موافق شهروندی کاهش پیدا کرده است؟ یک پاسخ از جانب روانشناسان اجتماعی این است که افراد ساکن شهرهای بزرگ دچار «اضافه‌بار شهرنشینی» هستند. تصور کنید درحال قدم‌زدن هستید که ناگهان صدای جیغ کشیدن زنی را از پشت سر می‌‌شنوید. رو به عقب برگشته و می‌‌بینید زنی روی زمین افتاده است. هیچ نشانه‌‌ای از آسیب‌دیدگی آشکار یا اثری از خون مشاهده نمی‌کنید. زن پهلوی خود را گرفته و از درد به خود می‌‌پیچد. چه واکنشی به این موقعیت نشان خواهید داد؟ استنلی میلگرام، روانشناس اجتماعی مشهور معتقد است که واکنش شما کاملا به این بستگی دارد که در یک شهر بزرگ زندگی می‌‌کنید یا در یک شهر کوچک. اگر در شهر کوچکی زندگی کنید به احتمال زیاد توقف کرده و به زن کمک خواهید کرد. اما ساکنان شهرهای بزرگ بیشتر احتمال دارد که این موقعیت را نادیده گرفته و به راه خود ادامه دهند. میلگرام توضیح می‌‌دهد که علت این پدیده «اضافه‌بار شهرنشینی» است. افرادی که در شهرهای بزرگ زندگی می‌‌کنند دایما در معرض حجم زیادی از محرک‌‌ها هستند. محرک‌‌های بسیار زیادی در فضای چنین شهرهایی وجود دارد که پردازش آنها در یک زمان محدود خارج از توان فرد است. درنتیجه این هجوم محرک‌ها، اضافه‌بار را تجربه می‌‌کنیم که لازم است با آن کنار بیاییم. بنابراین، برای پردازش محرک‌‌ها اولویت‌‌بندی و برخی را انتخاب کرده و از سایر آنها چشم‌‌پوشی می‌‌کنیم. یکی از پیامدهای این کار درگیر نشدن در موقعیت‌‌هایی است که در آن فردی آسیب‌دیده و نیازمند کمک‌‌رسانی است.
در یک پژوهش، میلگرام از دانشجویان خود خواست تا به مدت 10 روز سوار قطار شهری شده و از مسافران عکس بگیرند. پس از مدتی از همان مسافران خواست تا عکس‌‌ها را بررسی کرده و بگویند که چند نفر آشنا در عکس‌‌ها مشاهده می‌‌کنند. در کمال تعجب تعداد افراد آشنایی که توسط ایشان شناسایی شد بسیار کم بود. 89‌درصد گفتند ما تنها یک آشنا می‌‌بینیم در صورتی که به‌طور متوسط با 3 نفر از افرادی که عکس آنها را دیده بودند به مدت 8 روز در یک کوپه سفر درون شهری داشتند. در نتیجه این آزمایش «غریبه‌‌های آشنا» نام گرفت. وقتی افراد دچار اضافه‌بار هستند زمینه را تهدیدآمیز ادراک می‌‌کنند و این ادراک تهدیدآمیز حس نوعدوستی و همدلی فرد را می‌‌گیرد. وقتی فرد در برابر محرک‌‌های زیادی قرار می‌‌گیرد زمان و وقت کمتری برای پردازش هر یک از محرک‌‌های ورودی باقی خواهد ماند و درنتیجه به‌صورت انتخابی با محرک‌ها و رویدادها برخورد خواهد کرد. گاهی این اضافه‌بار به دیگران منتقل می‌‌شود. مثلا فرد تنش‌‌های محیط کار را به خانه جابه‌جا می‌‌کند. ممکن است او خشمی را که نسبت به همکار یا رئیس خود احساس کرده بر سر همسر یا فرزند خود خالی کند. یا با همسایه درگیر شود. اضافه‌بار همچنین موجب جدایی بین مردم می‌‌شود. افراد روابط خویشاوندی را کاهش می‌‌دهند. آنها سعی می‌‌کنند تا براساس اولویت‌‌ها ارتباط برقرار کنند و تا حد امکان روابط خود را برای کاهش اضافه‌بار ناشی از آن محدود کنند. از طرفی چون وظایف و مسئولیت‌‌ها در شهرهای بزرگ تخصصی و سازمانی شده است افراد در انجام رفتارهای داوطلبانه، نوعدوستانه، کمک‌‌رسانی و... کمتر شرکت می‌‌کنند. در شهرهای بزرگ گمنامی موجب عدم دخالت ناظران در موقعیت‌‌های اضطراری می‌‌شود و افراد از این طریق نیز از اضافه‌بار خود کم می‌‌کنند. اضافه‌بار می‌‌تواند باعث شود افراد صبر و تحمل خود را از دست بدهند و پرخاشگر شوند. تلاش برای کاهش اضافه‌بار شهرنشینی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم می‌تواند منجر به برخی از مشکلات و معضلاتی شود که در ابتدای این یادداشت به آنها اشاره شد.

 


تعداد بازدید :  313