شماره ۴۳۶ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۴ آذر
صفحه را ببند
مي‌گوييم فرهنگ‌سازي نشده، اما نمي‌دانيم يعني چه

دكتر قمر فلاح  استاد دانشگاه

وجود مشکل در جوامع انسانی از بدیهیات است اما شیوه حل مشکلات یا روشی که برای پاسخ به آن ارایه یا به‌عنوان استراتژی برگزیده می‌شود، می‌تواند تا حدی فضای ذهنی افراد مسئول یا دیگر اقشار آن جامعه را نشان دهد. در کشور ما از سال‌های گذشته برای پاسخ به بسیاری از نواقص یا مشکلات اجتماعی پاسخی مشابه بيان می‌شود. این رویه چنان غالب است که این شیوه پاسخگویی، از مسائل جزئی تا موضوعات کلان را دربر گرفته است. متاسفانه در بسياري از موارد زماني كه با مشكلي روبه‌رو مي‌شويم، برخي افراد كه در ميان آنها مسئولان نيز هستند، پاسخی هميشگي ارایه مي‌كنند و آن‌ هم اين است كه «ما فرهنگ لازم را نداريم» يا اين‌كه «در اين حوزه فرهنگ‌سازي نشده است.»
به اعتقاد من اين نوع پاسخگويي به مشكلات و معضلات ناشي از نداشتن اطلاعات صحيح درباره ريشه مسائل است.
اجازه دهيد در اين زمينه شفاف و صريح مسائل را بگوييم. متاسفانه افرادي كه به اين شيوه مسائل را تجزيه‌وتحليل مي‌كنند، نه اطلاعي از اصل مشكل و ريشه‌هاي آن دارند و نه حتي به خود زحمت تفكر مي‌دهند.
اگر از اين افراد بپرسيد كه منظور شما از فرهنگ‌ چيست و چگونه بايد فرهنگ‌سازي كرد، هيچ پاسخي ندارند. آنها نه مي‌دانند كه فرهنگ چيست، فرهنگ‌سازي چه شيوه‌هايي دارد و حتي نمي‌دانند اگر ما در يك موضوع خاص فرهنگ لازم را نداريم، از چه زماني به اين بي‌فرهنگي مبتلا شده‌ايم.
همچنين افرادي هم هستند كه از سر راحتي، تنها يك چيزي به نام «نياز به فرهنگ‌سازي» شنيده‌اند و مدام هم همين جمله را در برابر همه سوالات مطرح مي‌كنند. به‌عنوان نمونه فردي كه مسئوليت يك اداره را دارد، وقتي درباره موضوعات مربوط به آن حوزه از وي سوال مي‌كنيم، مي‌گويد «متاسفانه ما نياز به فرهنگ‌سازي داريم و در اين زمينه فرهنگ‌سازي لازم انجام نشده است.»
اين افراد مي‌خواهند مشكلات مربوط به حوزه‌اي كه با آن سروكار دارند را به گردن فرهنگ انداخته و بعد هم مدعي مي‌شوند كه در حوزه فرهنگي مسئوليتي ندارند. به عبارتي ريشه مشكل را در جاي ديگري توصيف كرده و مسئول حل آن معضل را هم نهاد ديگري معرفي مي‌كنند.
متاسفانه در جامعه ما يك مشكل ريشه‌اي وجود دارد و آن‌هم تلاش نکردن براي تحليل دقيق مسائل، واكاوي صحيح مشكلات و عدم‌تفكر كردن است.
به هر حال تفكر داراي يك نظام است و تحليل مسائل راه و روش دارد. در جامعه ما هرگز شيوه صحيح فكر كردن و درست تحليل كردن را به ما آموزش نمي‌دهند. در هيچ دبستان، دبيرستان و دانشگاهي به دانش‌آموزان و دانشجويان ما نمي‌گويند كه چگونه فكر كنند.
به همين دليل ما آموزش نديده‌ايم كه از چه زاويه‌اي به مسائل نگاه كرده و چگونه آنها را تجزيه‌وتحليل كنيم. به‌طور طبيعي وقتي اين راه را بلد نيستيم، به نتيجه منطقي هم نمي‌رسيم و در مورد تمام مسائل و مشكلات مي‌گويم «مشكل ما فرهنگي است»
اين در حالي است كه يك معضل تنها يك دليل نداشته و مجموعه‌اي از دلايل موجب ايجاد اين مشكل شده است.
هيچ زماني هم به خودمان زحمت نمي‌دهيم كه بگوييم در اين زمينه اطلاعاتي نداريم. گفتن نمي‌دانم براي ما خيلي سخت است.
در دوران دانشگاه، استادي داشتيم كه مي‌گفت «اكثر ما فكر نمي‌كنيم، بلكه خيالبافي مي‌كنيم» به‌طور قطع خيالبافي با تفكر تفاوت‌هاي بسياري دارد. فرد خيالباف به بيراهه رفته و در رويا غرق مي‌شود، اما يك انسان متفكر مسائل را به درستي تجزيه‌وتحليل كرده و با ريشه‌يابي دقيق مشكل، براي رفع آن نيز برنامه‌ريزي علمي مي‌كند.
من معتقد نيستم كه ما در هيچ‌زمينه‌اي دچار ضعف فرهنگي نيستيم و در جامعه امروز ايران نيازي به فرهنگ‌سازي ندارد.
اتفاقا ضعف‌هاي ما در اين حوزه بسيار زياد است. فقدان فرهنگ‌سازي در بخش‌هاي مختلف آسيب‌هاي جدي به كشورمان وارد كرده و متاسفانه اين امر همچنان ادامه دارد.
به عنوان نمونه تكنولوژي روز را وارد كرده‌ايم، اما شيوه استفاده صحيح از آن را نداريم. امروز اكثر مردم ايران، پير و جوان، از يك آدم ساده و عامي گرفته تا يك استاد دانشگاه و متخصص يا مدير يك دستگاه، همگي تلفن همراه داريم. اما آيا به ما شيوه استفاده صحيح از اين ابزار را آموزش داده‌اند؟ آيا مي‌دانيم استفاده از تلفن همراه بايد به چه شكل باشد؟
در حوزه‌هاي ديگر هم وضع به همين منوال است. مثلا امروز اكثر خانواده‌ها يك خودرو دارند، اما نمي‌دانيم شيوه رانندگي صحيح چگونه است.
خودرو يك وسيله و ابزار است. براي استفاده از يك ابزار بخش ابتدايي تهيه ابزار است، اما مابقي كار نحوه استفاده صحيح از آن است. آيا در جامعه ما نهاد  يا دستگاهي شيوه استفاده صحيح از وسائل نقليه را آموزش داده است؟ متاسفانه در آموزشگاه‌ها تنها قوانين راهنمايي و رانندگي و آن‌هم به صورت خيلي كلي آموزش داده مي‌شود. اما كسي به ما نمي‌گويد كه چگونه در حين رانندگي بايد به حقوق ديگران احترام بگذاريم. اين آموزش‌ها بايد در تمام حوزه‌ها وجود داشته باشد. به نظر من براي يك‌بار هم كه شده به جاي اين‌كه در كتب درسي كودكان بنويسيم كه «كبري خانم چه غذايي را دوست دارد يا مادرش براي صبحانه چه درست كرده» بايد بنويسيم كه اگر كبري خانم قانون را رعايت نكرد و به حقوق ديگران احترام نگذاشت چه مشكلاتي براي او پديد مي‌آيد.
بنابراين براي اين‌كه بتوانيم حداقل بخشي از اين مشكلات را برطرف كنيم، بايد در حوزه‌هايي مانند آموزش و همچنين ايجاد نظام تنبيه و پاداش برنامه‌ريزي جدي داشته باشيم.


تعداد بازدید :  263